خیلی از نویسندگان برای توضیح راه و روش نویسندگی خود متنی با عنوان ده فرمان برای نویسنده شدن منتشر کردهاند. این ده فرمان نویسندگی یکجور انتقال تجربه یا ده گام تا نویسنده شدن و پاسخی به سؤال چگونه نویسنده شویم هم هست.
وقتی نوجوان بودم سؤالِ چطور نویسنده شویم سؤالِ من هم بود. دوست داشتم خصوصیات نویسندگان بزرگ را بدانم و ذهن نویسنده را کشف کنم. این کار یک ماجراجویی بزرگ برایم رقم زد: مهاجرت، بیخوابی و کلی اتفاق ریز و درشت.
هنوز هم برخی از نوشتههای ۱۰ فرمان نویسندگی را دارم. آنوقتها عادت داشتم نوشتههایی را که برایم جالب بود چاپ کنم و یک جا نگه دارم. مرورشان درسآموز بود.
من هم دوست داشتم خصوصیات نویسندگان بزرگ را بخوانم و ازشان یاد بگیرم. خبر دارم که مجلۀ ادبی آوانگارد چند نمونه از ۱۰ فرمان برای نویسنده شدن را ترجمه و منتشر کرده که شاید جالب باشد آنها را هم نگاه کنید.
- موسی و ده فرمان
- هر نویسنده، یک ده فرمان
- هر نویسنده، یک پیامبر
- ده فرمان نویسندگی به چه دردی میخورد؟
- ده گام تا نویسنده شدن طولانی و بلند است؟ نویسنده شدن سخت است؟ چطور نویسنده شویم یا من چطور مینویسم؟
- چطور نویسنده شویم یا ۱۰ فرمان برای نویسنده شدن
- ۰. شلختهنویسی نکن:
- ۱. کاوشگر باشید، نه ژورنالیست:
- ۲. تجربهکردن مساوی با الواطی و بازیگوشی و بیمبالاتی نیست:
- ۳. اگر دنبال کلاس داستاننویسی هستی، نویسنده نخواهی شد:
- ۴. آزاده باش:
- ۵. مغرور باش:
- ۶. متواضع باش:
- ۷. صبور باش:
- ۸. هوشمندانه بخوان، کلمات وفادار باش:
- ۹. خلوت کن:
- ۱۰. جای خالی را پُر کن:
- ۱۱. جاودانگی را فراموش کن
- ۱۲. اصول داشته باش
- ۱۳. با خودنویس بنویس
- این پایان نیست
موسی و ده فرمان
اما ماجرای هر نویسنده و ده فرمانش بیشتر به خودش، جهان فکریاش، خصوصیات ذهن نویسنده و روحش برمیگردد. یکی از آن ده فرمانهای قدیمی این بود که سیگار نکش و میگساری نکن، چون برای نوشتن به مغز سالم نیاز داری.
خلاصه اینکه در طول دورانِ کوتاهِ نوشتنم، از خصوصیات نویسندگان بزرگ و تجربههای شخصی چیزهای مختصری دستگیرم شد که ده فرمانِ فعلیام از توش بیرون آمده. اگر از من بپرسند ذهن نویسنده چطور است، میگویم: هیچ آدمی شبیه دیگری نیست.
خیلیها تصور میکنند ده فرمان نوشتن یکجور بازی ژورنالیستی و کلکزدن به گوگل برای جذبکردن مخاطب است، ولی ماجرا به خدا و موسی برمیگردد نه گوگل:
آنگاه موسی به سوی خدا بَر شد. یَهُوَه از کوه او را بخواند و وی را گفت: خاندانِ یعقوب را چنین بگوی و به بنیاسرائیل اعلام کن: خود دیدید با مصریان چه کردم و چه سان شما را بر بالهای عقابان بردم و به سوی خود آوردم…
عهد عتیق، کتاب خروج
ماجرای ده فرمان اینطور شروع شد. در طور سینا، موسی علیهالسلام از جانب خدا ده فرمان دریافت کرد و آنها را به قومش ابلاغ کرد. چیزهایی که شاملِ مسائلِ بنیادینی مثلِ دروغ نگفتن، زنا نکردن، وحدت خدا و لزوم یکتاپرستی، تقدسِ روزِ سَبَّت (شنبه)، پرهیز از قتل و دزدی و طمعنکردن بر دارایی دیگران میشد.
هر نویسنده، یک ده فرمان
داوود غفارزادگان مینویسد:
”هر نویسندهای ده فرمان نوشتنش را خودش باید پیدا کند، آن هم در طول سالها و همینطور کمکم که دارد مینویسد. چون هر کسی فردیت خودش را دارد و مثل اثرانگشتش یکیست.
نویسنده اگر همین تکسرمایهاش را خرج الگوبرداری از این و آن کند یا رفتارش برای خوشایند این محفل و آن دسته باشد آن وقت میشود طوطی.“
– داوود غفارزادگان
غفارزادگان به موسای نبی اشاره دارد که بعد از عمری مرارت و آوارگی و غصهخوردن، ده فرمانش بر او نازل شد. بنابراین، تکلیف را همینجا روشن کنم:
آنچه در ادامه میخوانید، ده فرمان برای نویسنده شدن از قول و نگاهِ من است، چیزی که حسامالدینِ مطهریِ امروز پس از مختصرزمانی نوشتن آن را فهمیده. اگر کسی از من یک برنامه یا ده گام تا نویسنده شدن بخواهد همین را در اختیارش میگذارم. یک روز شما هم ۱۰ فرمان خودتان را مینویسید.
هر نویسنده، یک پیامبر
من نویسنده را آدمِ تنهای توی آکواریوم نمیدانم و گمان میکنم، ده فرمانِ هر نویسنده پیامی پیامبرگونه برای مشتاقان نوشتن دارد. دینِ نوشتنِ فاکنر با دینِ نوشتنِ رولینگ فرق دارد. طبیعی است که اگر در جهانِ داستانی فاکنر زیست میکنی، پیامبرت او است نه مثلا استیون کینگ یا جی.کیرولینگ.
ده فرمان نویسندگی به چه دردی میخورد؟
یقیناً اولِ راهم و کو تا بتوانم خودم را «نویسنده» بخوانم. ده فرمان برای نویسنده شدن را حکم ازلی و ابدی نمیدانم و بهمرور در آن بازنگری میکنم.
آنچه ده گام تا نویسنده شدن برای علاقهمندان به نویسندگی دارد، اینهاست:
- خواهید دید نگرش و روش در نوشتن متفاوت است، این هم نوعی از نگرش و روش است
- خواهید دید میوۀ کار نویسنده، نه با کلاس و دورۀ نوشتن که با صبر، مرارت، پیگیری، افتادگی در عین اعتماد بهنفس و تفکر بهدست میآید
- برای یافتن نگرش و روش خودتان، دستی پُرتر پیدا میکنید
ده گام تا نویسنده شدن طولانی و بلند است؟ نویسنده شدن سخت است؟ چطور نویسنده شویم یا من چطور مینویسم؟
قبل از آنکه ۱۰ فرمان نویسندگی را بخوانید، خوب است بدانید حتی نوعِ فرمانها در زمینۀ چطور نویسنده شویم با هم تفاوتِ ماهیتی دارند. بهنظرم برخی از ده فرمانها بیشتر «من چطور مینویسم» هستند تا چطور نویسنده شویم.
خصوصیات نویسندگان بزرگ از فرمانهایشان هم قابل شناخت است. برخی مثل فرمانهای ریچارد فورد آنقدر جزئیاند که دربارۀ شیوۀ همسرگزینی هم حرف زدهاند و برخی هم عمیقتر و کلیتر سخن گفتهاند؛ مثلِ والتر بنیامین. اما گویا اکثریت با فرمانهای جزئی و زیادی شخصی است. مثلاً نمونهای از فرمانهای کورت ونهگات را بخوانید:
” پای غریبهها را فقط وقتی به داستان بازکنید که مخاطب غافلگیر شود نه اینکه احساس کند سرکار گذاشته شده.“
– کورت ونه گات
در این ۱۰ فرمان، کوشیدهام به مفاهیم بنیادیتر و عمیقتر بپردازم تا برای علاقهمندان ده گام تا نویسنده شدن را یادآوری کرده باشم.
۱۰ فرمان نویسندگی
چطور نویسنده شویم یا ۱۰ فرمان برای نویسنده شدن
۰. شلختهنویسی نکن:
قبل از اینکه اولین قدم از ده گام تا نویسنده شدن را برداری باید در زمینۀ نثر خودت را قوی کنی.
برای نوشتن لازم است به زبان مسلط باشی، کلمات در مُشتت باشد و درست بنویسی. شلختهنویسی را رها کن. خوب بخوان، دستت را از کلمه پُر کن، با زیاد نوشتن قلمت را ورز بده و با زیاد خواندن یاد بگیر.
۱. کاوشگر باشید، نه ژورنالیست:
- یک:
اگر میخواهید داستاننویس شوید، باید بدانید «تفکر» بر هر چیزی -از جمله استعداد، پُرنوشتن و زیاد خواندن- مقدم است.
نویسنده کاوشگرِ معنای زندگی است، نه یک دلقکِ اهلِ کتابت. نویسنده برای نویسنده شدن، میبایست ذهنی تحلیلگر، جسور، منتقد، پرسشگر و متوقع و سیریناپذیر داشته باشد. - دو: برای پرورش شمّ و روش نویسندگی حواسِ پنجگانۀ تو باید مثلِ حواس پنجگانۀ یک نویسنده کار کند:
چشمت وقتی میبینی، زبانت وقتی میچشی، گوشت وقتی میشنوی، دماغت وقتی بو میکنی و تنت وقتی لمس میکنی باید به تو نشانه، قصه، داستان، ایده و معنا برسانند.
ذهن نویسنده باید تماماً در خدمتمش باشد: در دستشویی، در رستوران، در خیابان، در همهمه و ازدحام و خلوت. - یکی از مهمترین اسرار نویسندگان در چگونه دیدن و چگونه تجربه کردن پیرامونشان است.
۲. تجربهکردن مساوی با الواطی و بازیگوشی و بیمبالاتی نیست:
احتمالاً زیاد شنیدهاید که میگویند تجربه برای نویسنده خیلی مهم است. راست میگویند، اما مبادا تجربهکردن را با بیمسوولیتی اشتباه بگیرید. تجربه، مشاهده، تن سپردن به وقایع، رویارو شدنِ شجاعانه با ماجراجوییهای درونی و بیرونی، دریچهای برای رسیدن به عمق است.
در ظاهر و پوسته متوقف نشوید. دربندِ معلولها نمانید. هر پدیدهای، میبایست دریافتی نو از علتها به ما ببخشد. برای این کار میبایست ریاضت کشید و ذهن را تربیت کرد. اینی یکی از مهمترین ده گام تا نویسنده شدن است.
”حواسِ پنجگانۀ تو باید مثلِ حواس پنجگانۀ یک نویسنده کار کند: چشمت وقتی میبینی، زبانت وقتی میچشی، گوشت وقتی میشنوی، دماغت وقتی بو میکنی و تنت وقتی لمس میکنی باید به تو نشانه، قصه، داستان، ایده و معنا برسانند.“
– گزیدۀ متن
۳. اگر دنبال کلاس داستاننویسی هستی، نویسنده نخواهی شد:
هیچ کس بهجای شما ده گام تا نویسنده شدن را برنمیدارد. این راه را باید خودمان برویم. نویسندگی یک حرفۀ بهشدت فردی و تنها است.
نویسنده شدن آسان نیست. خیلیها بلدند کفگیر دست بگیرند و پلو بکشند و بعد هم با قاشق غذا بخورند. اما این کارها نشانۀ «آشپز» بودنشان نیست.
هر کسی مینویسد نویسنده نیست، نویسنده عمقِ فکری دارد و حیاتش، تلاشی روحی برای کشفوشهود دربارۀ معنای زیستن و معنای هستی است.
اگر فرصت میکنید به کلاس داستاننویسی فکر کنید، یعنی ذهنتان مشتاق و جوینده نیست. رها کنید. نویسنده واقعی وقت نمیکند به کلاس فکر کند چون دارد کارش را میکند.
۴. آزاده باش:
روش نویسندگی هر کس با دیگری تفاوت دارد. برخی خودشان را نویسنده میدانند اما بندۀ پول یا قدرت هستند. بهنظرم کسی که اصولش را پول یا قدرت تعیین میکند هیچوقت ۱۰ فرمان نویسندگی مشخصی نداشته، چون اصول اخلاقیای ندارد.
نویسندهای که به سفارشینویسی، بازیهای قدرت، بدهبستانهای قبیلهای و محفلی و این دست چیزها دلبسته است، طعمِ آزادگی را نمیچشد. اسمِ واقعی این گروه «مزدور» و «میرزابنویس» و «کاتبِ درگاه» است نه نویسنده، فرقی هم ندارد رعیتِ کدام گروه باشند.
۵. مغرور باش:
از خیرِ تحسین و تقدیس و تقدیر و جایزه بگذر. اگر توانستی دلت را از این چیزها آزاد کنی، به جانِ کلمات، به روحِ معناها نزدیک میشود.
اینطوری دریچههای معرفت به رویت باز میشود. وگرنه در لایهلایه حجابِ خودبینی و حسادت و کینه و دلهگی گیر میافتی. به مقامِ انسانیتت مغرور باش و دلبستگی را رها کن. نه تقدیرِ مخاطب و نه نقدِ او نباید تأثیری در روانت بگذارد. اگر گذاشت، یعنی درونت ضعفی وجود دارد.
زود قانع نشو، نه به خودت، نه کارت، نه جستجوگریات. در خودت، فکرت، روحت، بیشتر از هر چیز تردید کن. خودت را محاسبه کن.
۶. متواضع باش:
اگر نویسنده شدی، خیال نکن فتحالفتوح کردهای یا بهخاطرِ قوۀ نوشتن، برتری داری. هیچوقت هم حس نکن بهترین هستی. تو هم مثلِ هر انسانِ دیگر، رسالت و مسیری در پیش داری. کارت را انجام بده. بهصورتِ تحسینکنندگانت خاک بپاش و مطمئن باش راست نمیگویند.
تواضع و جستجو در خود یکی از مهمترین اجزای سلوک و روش نویسندگی است.
۷. صبور باش:
صبر یکی از خصوصیات مهم نویسندگان بزرگ است. نامهای بزرگی مثل آندره ژید، کافکا، داستایوسکی و… سالهای سال در رنج زیستند. مطمئنم همۀ نابغهها خواهند گفت مهمترین اسرار نویسندگی صبر است؛ صبر بر همه چیز و در همه احوال.
کتابِ معروفِ «مائدههای زمینی و مائدههای آسمانی» آندره ژید تا سالها خریدار نداشت. مسخ کافکا امروز تحسین میشود. آن روزها کسی برای او احترام قائل نبود.
خیال نکن حالا که اینترنت هست باید فوری اثرت را منتشر کنی و جهان را انگشتبهدهان بگذاری. صبر کن. کارها به صبر برآید و مستعجل به سر درآید. غورهنشده، هیچ انگوری مویز نمیشود.
۸. هوشمندانه بخوان، کلمات وفادار باش:
بهگمانم صحبت دربارۀ لزومِ خواندنِ آثارِ کلاسیکِ غربی، آثار کهن فارسی و مطالعۀ روزانه گزاف است. اگر این کار را نکنیم پس چطوری میخواهیم نوشتن یاد بگیریم؟ با کلاسِ استاد فلانی؟ ذهن نویسنده باید گنجینهای از واژه باشد.
خیلیها آرزوی نویسندهشدن دارند. میپرسند چطور نویسنده شویم و مدام دربارۀ اسرار نویسندگان میپرسند. واقعیت این است که بخش مهمی از اسرار نویسندگان در کتابهایی است که میخوانند.
برای کشف روش نویسندگی دیگران و ۱۰ فرمان نویسندگی خودت یک تمرین وجود دارد:
وقتی داستان میخوانی، خودت را جای نویسنده بگذار. نترس، از لذتت نمیکاهد. با ذهنی بیدار بخوان و سعی کن مهارتِ نویسنده را کشف کنی، عیبهایش را پیدا کنی و فکر کنی اگر جای او بودی چه مینوشتی.
”وقتی داستان میخوانی، خودت را جای نویسنده بگذار. نترس، از لذتت نمیکاهد. اسرار نویسندگان را از اثرشان کشف کن.
با ذهنی بیدار بخوان و سعی کن مهارتِ نویسنده را کشف کنی، عیبهایش را پیدا کنی و فکر کنی اگر جای او بودی چه مینوشتی.“
– گزیدۀ متن
و اما دربارۀ کلمات: به کلمات وفادار باش. تصویر، فیلم، ویدیو، پادکست، کتاب صوتی و اینجور چیزها را رد نمیکنم، اما اگر میخواهی نویسنده باشی باید بدانی مصالح کارِ تو کلمات است و این کلمات را باید از درون کتابها صید کنی.
اگر هم میخواهی از دستت در نروند، میبایست دستاوردهای فکری و مشاهدههایت را به کلمه تبدیل کنی. دفترچۀ جیبی برای همین کار است. یک دفترچۀ جیبی گویای اسرار نویسندگان است.
در خواندن سراغ هر چیزی نرو. پیشنهاد میکنم از این فهرست شروع کنید.
یک تجربۀ کهن:
شمس تبریزی در مقالاتش اشارهای به شیوۀ تدریس فقیهی بهنام شمسالدین خویی دارد. بنا به روایت شمس تبریزی، شمسالدین خویی که از شاگردان امام فخر رازی بوده اینطور شاگردانش را تقسیم میکرده:
وی شاگردانی را که در بحث و استدلال استعداد از خود نشان میدادند و اهل تفکر و اجتهاد بودند بر اهل «محفوظات» که صرفاً به حفظ و تکرار روایات و نقل اقوال فقها میپرداختند ترجیح مینهاد و گروه دوم را «صَحَفی» مینامید که کارشان ور رفتن با صحایف و کتب و اتکایشان به اقوال این و آن بود.
و گروه اول را «متصرف سخن» میخواند یعنی آنکه سخن را که میگیرد هضم میکند و در آن تصرف میکند؛ مانند زنبور عسل که در شیرۀ گل تصرف میکند و آن را بهصورتِ عسل درمیآورد.
مستمری یا «جامگی» که شمس خویی به این قبیل شاگردان میپرداخت بیشتر بود، حال آنکه مردمِ ظاهربین اهل «محفوظات» را که در بازگوکردنِ مطالب کتابها چیرهدستتر بودند بیشتر ارج مینهادند و به روش استاد در اینباره معترض بودند.
شمس تبریزی، نوشتۀ محمدعلی موحد، نشر فرهنگ نو
۹. خلوت کن:
دوری از حاشیه و هیاهو از جمله مهمترین خصوصیات نویسندگان بزرگ و اسرار نویسندگان است.
اگر میخواهی نویسندهای درجهیک باشی و کاریکاتوری از آب در نیایی، دورِ اخبارِ بهدردنخور، مطالبی که به هیچ دردت نمیخورد، حرفهای بیفایده، گفتگوهای بیهوده، مهمانیهای غفلتآور، آوارِ مطالبِ اینترنت، شبکههای اجتماعی و گلاویزشدن با بقیه را خط بکش.
بهجای تقلا برای پیدا کردن جواب سؤال چگونه نویسنده شویم بیشترِ اوقاتت را به فکر کردن، تربیتِ روح، سکوت و خواندن و نوشتن بپرداز.
میفهمم که برندینگ خیلی مهم است، ولی برندنیگِ شخصی نویسنده در شبکههای اجتماعی، استقلال فکری و فرصتِ حکمتجویی را از او میگیرد و به آدمی سطحی تبدیلش میکند.
برای خلق کردن، به ذهنی پاکیزه نیاز داری. هر آشغالی را به ذهنت راه نده.
۱۰. جای خالی را پُر کن:
این ۱۰ فرمان برای نویسنده شدن شاید فلسفۀ نوشتنِ من باشد: تلاش برای فهمیدن و پُر کردنِ جایی خالی.
سرگرمکردنِ دیگران، پرفروششدن، بهوجد آوردنِ مخاطب و اینجور چیزها، نویسنده را از مسیرِ یک متفکر خارج میکند.
ممکن است بخواهید روش نویسندگی دلقکها را پیش بگیرید ولی آنچه نویسنده واقعی را از دیگری متمایز میکند، دلمشغولیِ انسان و هستی است. داریاش؟
”برای خلق کردن، به ذهنی پاکیزه نیاز داری. هر آشغالی را به ذهنت راه نده.“
– گزیدۀ متن
۱۱. جاودانگی را فراموش کن
جادوانگی و مواجهه با مرگ، چالشِ عموم انسانها است. نویسنده و دیگر هنرمندان تلاش میکنند با خلقِ اثر جاودانه شوند.
در مسیر یادگیری روش نویسندگی و پرورش ذهن نویسنده، این موریانۀ روحخوار را کنار بگذار.
جاودانگی نه در کلماتِ ما، نه در اثرِ ما، که در رسالتی است که هر کداممان در جایگاه انسان برعهده داریم. ما برابر انسان، برابرِ خود، برابر جهان، مسوولیم. شاید این یکی از اساسیترین موارد از ۱۰ فرمان نویسندگی باشد.
آنچه ما را جاودانگی میکند، آنچه ما را نامیرا میکند، رَستن از بندِ طلب و طمع و هوس است.
هرقدر رهاتر شویم، هر قدر دلبستگی را رها کنیم، جاودانهتر خواهیم بود. اگر این را فهمیدیم، اگر در درون به این باور رسیدیم، یقیناً نویسندۀ خوبی هم خواهیم شد.
۱۲. اصول داشته باش
نویسندهشدن و نویسنده بودن مساوی است با شروع یک زیست دشوار. ۱۰ فرمان برای نویسنده شدن از دلِ زندگیِ آسان و مهمانی و بخور و بنوش درنمیآید.
نویسنده ماندن از آن هم دشوارتر است. اگر میخواهی نویسنده باقی بمانی، میبایست اصولی روشن داشته باشی.
این اصول، همان باورهایی هستند که از تربیتِ فردی، تردید در خود، بهبودِ روح و فکر، تأمل در جهان برمیآید.
زندگی بر پایۀ باور، همواره میتواند آدم را در نظرِ دیگران به موجودی عجیب و خلافِ عُرف بدل کند.
حاضری هزینۀ طردشدن را بپذیری؟ هر چیزی آدابی دارد. برای پیش گرفتن سلوک و روش نویسندگی باید هزینهاش را بپردازی.
انتخاب روش نویسندگی یک مثل انتخاب یک راه و سلوک است. اگر همچین آمادگیای نداری، اگر نمیتوانی انتخابها، رفتارها، دوستیها، عادتهای ریزت را بر اساس باورهای فکرشده و درونیشده بچینی، مطمئناً نویسنده نخواهی شد. نویسنده بودن و ولنگاری در رفتار و فکر، جمعِ نقیضیناند و محال.
زندگی بر اساس باور، منطقاً نافی ثروتمندی است. اگر بتوانی یکی از چرخدندههای سرمایهداری و دهکدۀ جهانی باشی، فرصتی برای تأمل نداری، بنابراین، نویسنده هم نخواهی شد.
چطور نویسنده شویم مهم است اما شناخت روش و منش نویسندگی از آن هم مهمتر است. بهخاطر بسپر: وقتی راهِ شمال را انتخاب میکنی، منظرهها و مسیر و وقایعی متفاوت با مسیر مشهد در پیش داری. دنبالِ جمعکردنِ تضادها در یک زندگی نباش.
۱۳. با خودنویس بنویس
این یک تمرینِ ویژه و اثربخش برای نوشتن است. سعی کن هر روز بنویسی و در زمانِ نوشتن، نوشتهات را قضاوت نکنی. مهم نیست چه مینویسی، روایتی از اتفاقهای روز، گزارشی از حال و احوالت یا ماجرایی که شنیدهای، مهم نوشتن است.
با خودنویس بنویس. نوشتن با خودنویس، تسلطتت را برای بهرهگیری از کلمات بیشتر میکند.
این پایان نیست
قرار بود ۱۰ فرمان برای نویسنده شدن بیاورم ولی شد سیزده تا. مورد دوازدهم لازم بود، آنقدر حیاتی که نمیشد به ده فرمان نویسندگی پایبند ماند.
علاوه بر این مطلب، فکر میکنم در مسیر یادگیری روش نویسندگی مطلبِ «چطور نوشتن را شروع کنم» هم به کارتان بیاید. همچنین میتوانید خلاصهای از این متن را در پنج کلید طلایی بخوانید.
همچین میتوانید فهرستی از فیلمهای الهامبخش دربارۀ نویسندگی را بخوانید. و توصیه میکنم از مستندهای زندگی نویسندگان هم غافل نشوید.
هنوز هم نوشتۀ استیون ویزنسکی برایم الهامبخش و شورآور است؛ درست مثل همان دوران نوجوانی که هیچ کتابی ننوشته بودم. پیشنهاد میکنم ۱۰ فرمان او را هم بخوانید. اما هر چه میخوانید یادتان نرود بهقول شمس خویی «متصرف» باشید نه اهل حفظیات.
درگیر تکنیک نشوید. باور کنید قبل از آنکه تکنیک مهم باشد، استعداد نویسندگی و تلاش اهمیت دارد.
آنچه خواندید دریافتِ من است. ممکن است در ۱۰ فرمان نویسندگی خودم مدام بازنگری کنم. راهِ بازنگری را بر روی خود نمیبندم، انشاءالله خدا هم راهِ فهم و حکمت را به روی هیچکداممان نبندد.
این نوشته مفید بود؟ با همرسانی آن در شبکههای اجتماعی، به نشر محتوای مفید کمک کنید.
متشکرم …خوب بود….برای من مفید بود ….
محتوای مفید را به نحو دلچسبی نوشته بودید 🙂
خداقوت
ممنونم
محبت دارید 🙂
عالی بود واقعا، زندە باشید و پایدار
و
همیشە در حال نوشتن