چطور نویسنده شویم سؤال خیلیهاست. هر از گاه این سؤال را در ایمیل یا اینستاگرام دریافت میکنم. اگر بخواهم مختصر و مفید جوابش را بدهم باید بگویم: خب، به سختی.
اما خوب میدانم که همچین پاسخی طرفدار ندارد. حتی ممکن است مخاطبم را دلخور کند.
چطور نویسنده شویم
قبلاً دربارۀ اینکه برای نویسندهشدن چه کار باید بکنیم چیزهایی گفتهام. حتی گفته بودم چطور نوشتن را شروع کنیم. در ادامه سعی میکنم پنج کلید طلایی به علاقهمندان نویسندگی بدهم.
کلید اول: بخوانید، خیلی خوب و عمیق بخوانید
بارها و بارها گفتهام که خمیرمایۀ اصلی کار یک نویسنده کلمات است. برای اینکه مشتمان را از کلمات مختلف پر کنیم باید خوب و زیاد بخوانیم. پس مهمترین جواب برای چطور نویسنده شویم این است: بخوانیم.
منظورم از خواندن، مطالعۀ کتابهای آموزش نویسندگی، عناصر داستان و امثالهم نیست. کتاب عناصر داستان فقط به درد داستاننویسان شکستخورده و دانشجویان ادبیات میخورد تا در مقالهها بهش استناد کنند.
یک نویسنده خودش را در آثار دیگر نویسندگان غرق میکند. رمان و داستان میخواند تا:
- مشتش را از کلمات پر کند
- الهام بگیرد
- تکنیکها را یاد بگیرد
- با شیوههای مختلف روایت آشنا شود
- عمق و عرضِ تجربۀ زیستیاش را بیشتر و پهناورتر کند
برای آنکه به پنج دستاورد بالا برسیم باید مثل یک نویسنده کتاب بخوانیم، نه یک فرد عادی.
کلید دوم: بنویسید و کنار بگذارید
انگور را «صبر» شراب میکند نه سرعت. خیلیها دوست دارند بنویسند و زود بازخورد بگیرند. این دسته از افراد ممکن است اندک مخاطبانی پیدا کنند، اما هیچوقت به یک داستاننویس بزرگ تبدیل نمیشوند.
چطور نویسنده شویم؟ توصیۀ من به خودم و شما این است: زیاد بنویسیم، اما هی منتشر نکنیم.
بهتر است یک دفترچۀ جیبی داشته باشیم و هر روز تویش چیزی بنویسیم. مهم نیست چه چیزی مینویسم و برای چه کسی مینویسیم. شاید دلتان بخواهد لحظۀ غروب آفتاب را توصیف کنید یا از خشم یا ناراحتیتان بگویید. مهم این است که سعی کنید بهخوبی ادای نویسندگان بزرگ را در بیاورید.
در آغاز راه فکر منتشر کردن را از کلهتان بیرون کنید و روی تمرین تمرکز کنید. مطمئن باشید اگر نثر و روش نوشتنتان به حد قابل قبول برسد، آنوقت خودتان میفهمید چطور باید دنبال نشر اثرتان بروید.
کلید سوم: شبکۀ اجتماعی را کنار بگذارید
اگر واقعاً رؤیای نویسندهشدن دارید، حضور در اینستاگرام و توییتر را رها کنید. نویسنده به خلوت، تفکر، فکر کردنهای عمیق و سکوت نیاز دارد.
من به شما قول میدهم اگر دو سال روی سکوت و تفکر عمیق تمرکز کنید و در کنارش دو کلید بالا را هم به کار بگیرید، در سال سوم نویسنده شدهاید.
فضاهایی که سرعت، شتاب و هیجان را منتقل میکنند و پر از محتوای نامفید هستند، سکوت و تمرکز و تفکر شما را محدود میکنند. برای خودتان احترام قائل شوید.
کلید چهارم: صبورانه تمرین کنید
میپرسید چطور نویسنده شویم و من میگویم: یک پزشک باید حدود هشت سال و بلکه بیشتر درس بخواند تا پروانۀ طبابت بگیرد. اما قبل از طبابت باید آزمونهای مختلفی را پشت سر بگذارد.
یک نجار باید بارها و بارها زخمی شود، اشتباه محاسبه کند، عرق بریزد، کنار دست استاد یاد بگیرد تا بالأخره بتواند میز و صندلی بسازد.
نویسندگی شغل آسانی نیست و نویسندهشدن آسان به دست نمیآید. میپرسید چطور نویسنده شویم اما من به شما میگویم هیچ، تأکید میکنم هیچ ورد جادویی یا معجونِ سحرانگیزی شما را در عرض یک شب یا یک هفته نویسنده نمیکند.
داستایوسکی، تولستوی، مارک تواین، دکتروف، استیون کینگ و همینگوی و خیلیهای دیگر با جنبل و جادو یا «علاقه» نویسنده نشدهاند. آنها خیلی تلاش کردهاند.
کسی که در اینستاگرام مینویسند نویسنده نیست. نویسنده کسیست که به عمق مسئلههای ذهن بشر فکر میکند. نویسنده کسیست که به اعماق روح سفر میکند. او تلاش میکند تا هستی خودش را بکاود. برای این کار باید صبور باشیم، بخوانیم، فکر کنیم و انتظار لایکگرفتن هم نداشته باشیم.
کلید پنجم: دور شارلاتانها نچرخید
کسانی که ادعا میکنند «نویسندهشدن آسان است»، کسانی که جوابِ سؤالِ چطور نویسنده شویم را با «بیا تو کارگاه و دورۀ من شرکت کن» میدهند آدمهای خطرناکیاند. تا میتوانی از آنها دور شو. فرار کن. به گوشهای برو. یک کتاب خوب بخر و بخوان.
این نوشته مفید بود؟ با همرسانی آن در شبکههای اجتماعی، به نشر محتوای مفید کمک کنید.
بیشتر اوقات مطالبی که میخونم رو برمیگردم و دوباره مرورش میکنم…نوشته های شما رو همینطور ، حتی بعضی هارو دانلود میکنم و ماهها و شده حتی بعد یه سال برمیگردم و مرورشون میکنم.
و امروز با خودم گفتم وقتی این همه در تو اثر کرده بهتر نیست از نویسندش تشکر کنی؟ میدونم این اعتقاد که نویسنده برای بازخورد گرفتن نمینویسه درسته اما این برای نویسندست نه مخاطب ، درستش برا مخاطب اینه که بازخورد خودشو تحویل بده : آقای مطهری نوشته هاتون عالین و منو ماهها به خودشون مشغول میکنن و چراغی درون سینم میکارن تا همیشه روشن باشه و روشن کنه من و ذهنم و نهایتا مسیرمو. خیلی خیلی خیلی ازتون ممنونم و مدیونتونم (اینکه بنویسم و خوب بنویسم یه آجرشو – یه آجر مهمشو – از شما گرفتم).
امیدوارم جاودانه بشین!
دست مریضاد
لذت بردم
چه وب سایت تمیز و جذاب و محتوایی.
سلام و عرض ادب…همیشه ی عمرم از بچگی تا الان که ۴۶سال از خدا عمر گرفتم عاشق نوشتن بودم و هستم ولی هیچوقت مصمم نبودم و نمیدونستم ابتدای راهم کجاست با خوندن مطالب شدم فهمیدم باید نقطه سر خط را بخش کنم…ممنونم از شما و اطلاعات خوبی که برای خواننده به اشتراک گذاشتین…سربلند و برقرار باشید