والا علمِ غیب ندارم، ولی اگر بنای تأویل بگذاریم از جملهٔ «متأسفانه به دلیل تحمیل شدن مشکلاتی از بیرون جایزه، از ادامهی راه بازماند» که دبیرخانهٔ جایزهٔ ادبی اکنون نوشته است چیزهایی دستگیرِ آدم میشود. یعنی از برگزارکنندگان خواستهاند کرکره را پایین بکشند. از این دست درخواستها زیاد به عمرم دیدهام. امثالش برای شاهد آوردن زیاد است. اما واقعاً ماجرا چیست؟
از سویی جریانِ همیشه طلبکار و همیشه خودحقپندار به مددِ صفحاتِ خبریشان بر جوایز دولتی چون جایزهٔ ادبی جلال آلِ احمد فشار میآورند تا داوران و برگزارکنندگان را سست کنند و از رأی خود بازدارند. از سوی دیگر هم همانها یا گروههای همسو و همقول با آنها دُمِ جوایز خصوصی را میچینند. اگر کمی بسیط نگاه کنیم خواهیم دید که در جاهای دیگر طی دو سالِ اخیر همین وضع را داشتهایم. هر وقت گروهِ خودحقپندار کوچکترین حرکتی در حوزهٔ سینما، مطبوعات، موسیقی و… دیده که اندکی ناپسندش افتاده است، غوغایی برپا کرده و ننه من غریبم بازیهایی در آورده که آن سرش ناپیدا. دستاویزهای این جماعت از آنجایی که برای بخشی از جامعه ارزشمند است، بهشکلی دور از شرافت مصرف میشود تا دیگری را بد و ناسالم جلوه دهد. آنها از کلماتی سوءاستفاده میکنند که هنوز بسیاری برای مفاهیمِ پسِ آن کلمات احترام قائلاند و از پُتکی که با همین کلمات ساخته میشود بیخبرند.
اگر دورهٔ صدراتِ عطای مهاجرانی یا احمد مسجدجامعی را بهیاد بیاوریم و قیاسی با امروز کنیم، فاصله را در مییابیم. با وجودِ همهٔ این فاصله، شلوغکاریها و خط و نشان کشیدنها برای وزارتخانه فرهنگِ امروز، من را به این نتیجه رسانده که میخواهند گربه را دمِ حجله بکشند و پیش از تکرارِ گذشته، جلوی خیلی چیزها را بگیرند. یکی از عناصرِ استخواندار و استخوانسازِ آن گذشته، «جایزهٔ ادبی» است.
توضیح: جایزهٔ ادبی اکنون هیچ صنمی با من ندارد و بالعکس. انجمنِ رمان51 هم همینطور. حتی کوچکترین آشنایی با گردانندگانِ جایزه ندارم.