دربارۀ زندگی

یک بهاریهٔ لطیف؛ برای شما که دوست‌تان دارم!

نوشتۀ 27 اسفند 13922 دیدگاه

8882368-bloom-flowers-white-branches-spring-nature

خانهٔ آقای شاهسوند با خانهٔ ما فرق می‌کرد. مالِ ما دو تا اتاق داشت، مالِ آن‌ها یکی؛ تهِ تهِ خانه. بچه‌تر که بودم با بچه‌هایش بازی می‌کردم. سالِ نمی‌دانم چند بود که عاشقِ دخترش شدم. نُه سالم بود شاید، یا به گمانم هشت سال داشتم. آره… آره… همان سالی که برف تا سرِ زانو آمده بود و مدرسه‌ها تعطیل شده بود. کلاسِ دوم بودم. درس‌مان رسیده بود به «کوکب‌خانم» و خانمِ سلطانی (معلم‌مان) گفته بود جلسهٔ بعد هر کس یک چیزی که تویِ داستان است را با خودش بیاورد مدرسه. رفته بودم از خانمِ شاهسوند یک پیاله ترشی بگیرم چون مالِ خودمان ته کشیده بود. خانمِ شاهسوند ترشی را می‌گذاشت تویِ تنها اتاق‌شان.
توی همان اتاقِ تهِ خانه که نقلی بود و سقفش نم داده بود عاشق شدم. فرقِ خانهٔ ما و آن‌ها فقط این نبود. از همان موقع که عاشق شدم فهمیدم هر خانه‌ای بویی دارد. آن موقع فکر می‌کردم بویِ خانهٔ آقای شاهسوند مال عطرِ موهایِ شلالِ دخترشان است که می‌توفد و گره می‌خورد و باز می‌شود و بلند می‌شود و توی هوا می‌پیچد. بزرگ‌تر که شدم خانه‌مان را عوض کردیم و دیگر هیچ‌وقت دخترِ آقایِ شاهسوند را ندیدم. دخترک، -همانِ عطرِ دلنوازی که اسمش «بهار» بود- از یادم رفت. بزرگ شده بودم و فکر می‌کردم بویِ هر خانه مالِ غذاهایی است که می‌خورند یا میزانِ چربی‌ای که توی گوشتِ خوراک‌شان است یا جنسِ عرقِ تن‌شان و….
بزرگ که شدم معمار شدم. معمارها فکر می‌کنند فرقِ خانه‌ها در جنسِ مصالح و نوعِ نقشه است. ولی امروز توی قطاری که به سمتِ یزد می‌رفت فهمیدم بویِ هر خانه مالِ دختری‌ست که شاید اسمش «بهار» است. بهار هر کجا که باشد (حتی تو کوپهٔ بغلی) عطرش را با خودش می‌آورد.
 
نوروزتان مبارک! همهٔ کسانی که دوست‌تان دارم.

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویس، مربی و منتور ورزشی. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم و به آدم‌ها کمک می‌کنم برای به‌روزی، تن‌ورزی کنند.

2 دیدگاه

  • سلام جناب مطهری ،
    من چند وقتی هست که اینجا میام و نوشته هاتون رو می خونم یه جورایی شیفته قلمتون شدم،من هم یه کتابکی نوشتم ،ولی چون ناشر واسه کارم پیدا نکردم مجبور شدم خودم دست به جیب بشم و با یه ناشر خصوصی رمانم رو با تیراژ100 چاپ کردم ،فعلا کتابم رو فرستادم واسه چند تا ناشر دیگه تا ببینم چی می شه.همه اینها رو گفتم تا شاید فتح البابی بشه برای رفافت و آشنایی ،خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنید و در مورد داستان کوتاهی که نوشتم نظر بدید.
    یا حق

    • حسام‌الدین مطهری گفت:

      سلام آقا میرعزآبادی. شما لطف دارید. من لایقِ مهربانیِ شما نیستم. کتاب‌تان مبارک باشد. امیدوارم راهش را باز کند.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com