می‌دانی؟ زندگی بدجنس است. و در این بدجنسی‌اش، تبحری بی‌مانند دارد.

رفیقِ اهلِ دلی دارم که یک بار می‌گفت: «همۀ آدم‌های دنیا در زندگی‌شان به یک اندازه رنج می‌کشند.» درست و غلطش را نمی‌دانم، دیگر دنبال فهمیدنش هم نیستم. به‌قولِ حسینِ پناهیِ حکیم، «فهمیدم که فهمِ من چقدر کمه». به قولِ حافظ «چیست این سقفِ بلندِ سادۀ بسیارنقش؟ / زین معمّا هیچ دانا در جهان آگاه نیست.»

من همینقدر فهمیده‌ام که رنج، در خانۀ بی‌خبر را می‌زند. رنج می‌رود آنجایی که انتظارش نیست. وقتی می‌رود که توقعش نمی‌رود. جوری می‌رود که ناجورتر از هر احتمال است.

من فهمیده‌ام، همه رنج می‌کشند، همه اندوه و غم را می‌چشند ولی پاری‌وقت‌ها، کسانی را ملاقات می‌کنم که گویی از بدجنسی زندگی قسر در رفته‌اند یا دنیای بدجنس، دستش به ایشان نرسیده. یا شاید هنوز آنقدر عمیق نزیسته‌اند یا پهنای حیات‌شان به آن حد نرسیده که داغ ببینند. گاهی می‌بینم آن‌هایی را که هنوز خیال می‌کنند «دنیا را به کوشش می‌دهند» یا «آرزومندِ هر چه باشی، به آن می‌رسی». ولی من، دیده‌ام و چشیده‌ام و با بغض و با اشک و با آه چشیده‌ام که دنیا، با آرزوهای ما سرِ جنگ دارد. پس جوری ورق می‌زند که تو در یک صفحه باشی و آرزویت صد صفحه آن‌ورتر. جوری می‌چیند که تو اینجا باشی و آرزویت بسیار دورتر.

شنیده‌ام که شمسِ تبریز جایی گفته‌ست: «تمنای هر چیز، بشارتی‌ست از حق به حصول آن چیز». پس در روزِ وصل، اندوهگینانِ عالم، آن‌ها که تن و روح‌شان از تیغ و تازیانۀ دنیای بدجنسِ بی‌انصاف، ردّ هزار زخمِ کهنه دارد، چقدر عایدی در انتظارشان است. بیراه نیست که مولوی گفت: «جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق / مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد».

بعد آدم فکری می‌شود، پس آدم‌هایی که دید و با حسرت از ایشان گذر کرد، آن محبوبِ بی‌وصال، آن عشقِ بی‌فرجام، آن بوسۀ ماسیده، آن آغوشِ تهی‌ماندۀ پژمرده، بعد از پایانِ سفرِ دنیا، وقتی آدم جهانش را عوض کرد، یعنی همۀ همه محقق می‌شوند؟ میوه‌شان چیدنی و چشیدنی می‌شود؟ وه، چه خیال‌انگیز! چه وسوسه‌آور…

شنیدن در ساندکلاود

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com