وطنم مثلِ خانوادهای از هم پاشیده است که روزگارش را با مذمتِ همسایهها و قضاوتِ بدیهایِ دیگران گذرانده. وطنم خانوادهای پرمدعا است که میخواسته و میخواهد برایِ همهٔ همسایهها نسخه بپیچد و حالا گرفتارِ برادرکشیهایِ خود شده است.
و من ترجیح میدهم در خانوادهای غریبه زندگی کنم تا رنجِ تکرارِ ادعاهایِ دهنپرکنِ خانوادهام دست از سرم بردارد.