از حرفه یا محیط کارتان لذت نمیبرید؟ یک جای کار میلنگد. میدانم که تغییر بیهزینه نیست. ولی مگر نه اینکه در زندگی هیچ چیز رایگان نیست؟ بیایید از سؤال شروع کنیم. از خودمان بپرسیم: بهترین شغل برای من چیست؟ چرا؟ چطور میتوانم انجامش بدهم؟ کتاب مدل کسب و کار شما به خواننده کمک میکند تا نگاهی نو به منابع فردی، سرمایههای وجودی و استعدادها و اقتضائات پنهانش پیدا کند.
بفرمایید زکات علم
چند هفته پیش از این، خوشاقبال بودم که توانستم با یکی از بهترین دوستانم ملاقاتی ژرف داشته باشم. سعید شاوردی عزیز که متخصصی یگانه در زمینۀ Business Development است، من را متوجهِ نکاتِ مهمی در زندگیِ حرفهایام کرد و کتابِ مؤثری در اختیارم گذاشت. کتابی که میتوانم ادعا کنم کمک کرد تا زوایای تازهای از زندگیام و مهارتها و دلخواهها و ظرفیتهای کاری را ببینم.
این عصرِ ماست: عصرِ بیمرزیِ علم. من معتقدم داشتههای علمی و مهارتهای هر انسان با آموختن به دیگران برکت پیدا میکند. بنابراین دوست دارم عصارۀ چیزی را که از سعید آموختم به شما تقدیم کنم.
بهترین شغل برای من کدام شغل است؟
تصور میکردم به پاسخِ این سؤال رسیدهام. تمامِ عمرِ حرفهایام بهعنوانِ یک داستاننویس، روی نوشتن تمرکز داشتم. هر از گاه برای گذرانِ زندگی، از مهارتِ نوشتن در جایگاههای متفاوتی بهره گرفتم. فیلمنامه نوشتم، روزنامهنگاری کردم، ویدیوهای مستند ساختم، متنِ ویدیوهای مستندِ کوتاه و بلند را نوشتم و….
آشنایی با حرفۀ کپیرایتینگ دروازۀ تازهای در زندگی حرفهایام بود. داستاننویسی برایم همواره اصالت داشته است. چطور میتوانستم همزمان یک کپیرایتر باشم؟ هیچکس نبود تا از من بپرسد مدل کسب و کار شما چیست و اصلاً به آن فکر کردی یا آنکه مشغول تبعیت کورکورانه از ارزشهای جامعهای؟
نقاط طلایی اشتراک
فرایندهای خلاقیت، هماندیشی، ابداع کردن و کلمهبازی نقاطِ مشترکِ طلایی میانِ داستاننویسی و کپیرایتینگ است. با تکیه بر نقاط طلایی توانستم در حرفۀ جدید به توانمندیهایم جهت بدهم.
در طولِ دورانِ کاریام، حتی وقتی مجبور بودم برای کسبِ درآمد، کاری علاوه بر داستاننویسی انجام بدهم، تلاش کردم از مسیر خارج نشوم و هرز نپرم.
سعی کردم مهارتهای دیگری بیاموزم تا بتوانم کپیرایترِ بهتری باشم. در نهایت میبایست اصولِ کاریام را میشناختم. همه چیز خوب بود اما آیا همه چیز درست بود؟ این بهترین شغل برای من بود؟
چالشها، چالشهای دوستداشتنی
با شروع به کار در جایگاه کپیرایتر، سر و کلۀ چالشهای نو پیدا شد. خب من هرگز نتوانستهام در محیطی خشک کار کنم. ثبتِ ساعتِ ورود و خروج برایم ملالآور است. محیطهای بیش از اندازه ساکت و بیتعامل کسل و ناامیدم میکند. مدیری که بیش از اندازه در جزئیات دخالت داشته باشد کفرم را بالا میآورد. مسیرِ نامشخص، چشماندازِ مبهم، «چرا»های پاسخ داده نشده و نداشتنِ خط مشی کاری، دلزده و بیرغبتم میکند.
همۀ اینها برایم روشن بود. اما انگار به یک تلنگر نیاز داشتم. سعید تلنگر را دقیق و کامل زد: تو Freelancer هستی!
بسیار خب. حالا باید چه کار کنم؟ منتظرِ سفارشهای هر از گاه بمانم؟ به بازاریابی محتوایی ادامه بدهم؟ یا اینکه لازم است فعالیتهای تازهای برای بهبود کسب و کارم پیش بگیرم؟
مدل کسب و کار شما
از کسب و کارِ شما بیخبرم. ممکن است کارمندی عالیرتبه در ادارهای مهم باشید. ممکن است یک طراح گرافیک یا یک پزشک باشید.
از نظرِ اطرافیان احتمالاً موقعیتی خوب دارید. شاید میزان دستمزدتان راضیکننده و حتی شوقآور باشد اما با همۀ این احوال، از کاری که میکنید لذت نبرید.
مدلِ کسب و کارتان را میدانید؟ بهترین شغل را انتخاب کردید؟
بیایید به عقب برگردیم: چرا این حرفه را انتخاب کردید؟ خودتان بر اساسِ مجموعهای از توانمندیها، روحیۀ شخصی، اصول و ارزشهای شخصی، نیازِ روز و بادقت دست به انتخاب زدید؟ یا اینکه به این سمت هُل داده شدید؟
سعیدِ عزیزم در ملاقاتمان نکاتِ مهمی را به من تذکر داد. لازم بود پرده از روی چیزهای ساده اما جزئی کنار برود تا بتوانم خودم را در جهانِ امروز بهتر ببینم.
اما لطفِ دیگرِ سعید به من، آشنا کردنم با کتابِ مدل کسب و کار شما بود. کتابی که در کنار رفتنِ سایههای مزاحم حسابی کمکم کرد.
خواندنِ این کتابِ ساده وادارم کرد دوباره خودم را مرور کنم و جایگاهم را بازبینی کنم. بله، من (بهطورِ غریزی و تجربی) سعی کرده بودم در جای درست بایستم اما ایرادهایی وجود داشت.
یک کتابِ کاربردی: مدل کسب و کار شما
جهان هر روز نو میشود. ما بدونِ بازنگری و بهروزرسانیِ شیوۀ زندگیمان، با مشکل مواجه خواهیم شد. وقتِ بازنگریِ بیمحاباست. باید بیپروا بود و دوباره نگاه کرد.
کتابِ مدل کسب و کار شما کمکمان میکند توانمندیهایمان را مرور کنیم و آنها را دقیقتر بشناسیم. احتمالاً چیزهایی وجود دارد که از دیدمان پنهان مانده است. ممکن است جایی بهدلیلِ یک غفلت یا ترس از قضاوتِ دیگران، راهی را بهاشتباه انتخاب کرده باشیم.
چه بسا الان مشغولِ کاری باشیم که اصلاً لذتبخش نیست چون با اصول و روحیۀ ما سازگاری ندارد. دلمان میخواهد کسب و کارِ خودمان را راه بیندازیم یا همکارِ مفیدتری در مجموعۀ کاریمان باشیم اما اصلاً نمیفهمیم مشکل کجاست.
ممکن است شما در آغازِ راهِ کارِ حرفهای باشید و هنوز ندانید جایگاهِ درستتان کجاست. باید دوباره نگاه کنیم. باید از خودمان سؤالهایی بپرسیم. باید چیزهای جدیدی دربارۀ خودمان کشف کنیم.
برای یک کشفِ جسورانه و بهبوددهنده آمادهاید؟
دوباره زندگی
فرصتِ مرورِ دوبارهای که مدل کسب و کار شما برایم فراهم کرد، رنگِ تازهای به زندگیام زده است. حالا خودم را دقیقتر میشناسم و میدانم بهترین شغل برای من چیست و چطور باید کسب و کارم را پیش ببرم.
حالا بهعنوان یک داستاننویس، کپیرایتر و استراتژیست محتوا، بهتر از پیش میدانم چه خدماتی را، چطور، به چه کسی و از چه راهی ارائه میکنم.
تغییرها هزینهساز و اضطرابآورند اما اگر بیگدار به آب نزنیم محصولشان شیرین است.
- * این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است. اما ترجمهاش پر از ایراد و حتی اشتباه املاییست. اما قابل خواندن است. میتوانید نسخۀ PDF را از این راه تهیه کنید.
- * اگر زبان انگلیسیتان خوب است، میتوانید نسخۀ دیجیتالِ انگلیسی را از Amazon تهیه کنید.