محتوا نمیمیرد، بازتولید میشود. این نکته دربارۀ هر محتوایی در هر رسانهای صادق است.
هر محتوایی که یک روز خواندهایم (اگر عمیق خوانده باشیم) یک روز در جایی از زندگیِ کاری یا شخصیمان بروز پیدا میکند.
یادگیری در ناخودآگاه
ما بیآنکه خودآگاه بفهمیم یاد میگیریم و آموختهها را به کار میبندیم. این چیزیست که از کودکی با خود داریم. یادگیری برای انسان، تقریباً شکلِ تکاملیافتهای از اتفاقیست که برای کودکِ ویدئوی زیر میافتد. ویدئو کوتاه است، ببینید تا بعد بیشتر دربارۀ بازتولیدِ محتوا حرف بزنم:
محتوا نمیمیرد، بازتولید میشود
کسانی که دورۀ اوجِ وبلاگنویسی فارسی را بهخاطر میآورند، احتمالاً امروز افسوس میخورند. دهۀ ۸۰ شمسی، دورۀ جذابی برای رسانههای شخصی بود.
محتوا در وبلاگهای فارسی آن دوره (چه ایرانی، چه افغانستانی) بیشتر محتواهایی شخصی بود. وبلاگنویسان بیشتر از هر چیز دربارۀ تجربیاتِ شخصی، احساسات و روزمرهگیهایشان مینوشتند.
وبلاگهای تخصصی شانسِ کمتری برای جذبِ مخاطب داشتند. این تصور رایج بود که مطالبِ تخصصی در وبسایتها منتشر میشود و باید آنجا دنبالشان گشت.
شاید بتوان گفت آنچه که مخاطبان را به خواندنِ وبلاگهای شخصی مشتاق میکرد، برآمده از حسِ کنجکاوی بود. رفتهرفته، با ظهورِ فناوریهای جدید و پدیدههای تازۀ تعاملی-ارتباطی، وبلاگهای فارسی کمفروغ شدند. گویا آنجا حسِ کنجکاوی بیشتر ارضاء میشود. از طرفِ دیگر، سر زدن به تکوبلاگها در شتابِ زندگی امروز، حوصلۀ زیادی میخواهد که کسی ندارد.
البته دلایلِ متعددِ دیگری هم در کمرونقیِ وبلاگستانِ فارسی در دهۀ ۹۰ دخیل بود که پیشتر در مطلبی به آن پرداختهام.
آیا مردم از محتوا رویگردان شدهاند؟
تا زمانی که «اشتیاق به دانستن» یا بهتر بگویم «سر در آوردن» باقیست، نیاز به محتوا هم وجود دارد. حتی حالا که رسانههای متنوعتر (مثلِ سایتهای ویدئویی، پادکستها و اینستاگرام) پرطرفدار شدهاند، همچنان چیزی که کاربران را «متوقف» میکند، محتوای متنیست.
چیزی که میگویم بهمعنای بیکارکرد بودنِ ویدئو، پادکست، موسیقی و عکس نیست. دربارۀ «توقف» و «تأمل» حرف میزنم که از ملزوماتِ محتوای متنیست.
هرقدر که محتوای متنی نیازمند توقف و تأمل است، نویسندۀ محتوا باید شاخصهای لازم برای جلبِ نظرِ مخاطب را رعایت کرده باشد. وگرنه، در فضایِ سرسرهوارِ دنیای دیجیتال (خواه موبایل، خواه صفحۀ دستکتاپ) کاربر دلیلی برای ماندن ندارد.
آیندۀ محتوا چطور خواهد بود؟
بیایید به نکتۀ اولِ متن برگردیم: محتوا نمیمیرد، بازتولید میشود.
همۀ آنچه روزی خواندیم، در نقطهای از زندگی به کارمان میآید. هوشمندها آنها را بازتولید میکنند. اما در اینجا منظورم از «بازتولید» فقط نمود پیدا کردنِ درونمایۀ محتواها در فضای متفاوت یا مکانِ متفاوت نیست.
مدتی قبل چیزی نوشتم دربارۀ قدرتِ تطبیقپذیری انسان. با یادآوری این نکته، میخواهم بازتولیدِ محتوا را نوعی دگرگونی در نحوۀ ارائه + دگرگونی در چیزی که ارائه میکنیم + دگرگونی در هدفِ ارائه تعریف کنم.
جهان اینطوری رشد میکند. میبینیم، میخوانیم، در درونمان بالا و پایینش میکنیم، چیزهای تازهای به آن اضافه میکنیم و چیزی نو به جهان میبخشیم. کشفِ ما درست شبیه کاریست که کودکِ فیلمِ بالا انجام داد.
جانِ تازۀ وبلاگستانِ فارسی
شاید عجیب بهنظر برسد اما معتقدم علیرغمِ گسترشِ گجتها، ویجتها، اپلیکیشنهای تعاملی و ارتباطی و شبکههای اجتماعی، وبلاگستان (و بهتبع وبلاگستانِ فارسی) جانِ تازهای خواهد گرفت. قطعاً تولدِ سرویسهایی میکروبلاگ مثلِ مدیوم، متأثر از همین نگرش است.
محتوا نمیمیرد، بازتولید میشود اگر برخلافِ دهههای گذشته، به هرچه تخصصیتر شدنِ محتوا روی بیاوریم.
ما در جایی از زمان ایستادیم که تخصصها ریزتر و ریزتر میشوند. دورۀ دائرةالمعارفهای عمومی گذشته، گوگل فقط از محتواهای تولیدی و خوب استقبال میکند و چیزهایی را نشانِ مخاطب میدهد که ارزشِ خواندهشدنِ بیشتری دارند.
گوگل هر روز تلاش میکند بیشتر شبیه مغز یک انسان باشد و توانِ تحلیلِ بالاتری داشته باشد.
اگر تا دیروز وبلاگستانِ فارسی جایی برای برونریزیهای روحی بود، امروز، هر وبلاگنویس میتواند با تولیدِ محتوا در زمینۀ تخصصیاش، به مرجعی برای کاربران تبدیل شود.
جذابیتِ آدمها برای آدمها کمتر شده است. اگر بتوان دلیلی برای مراجعۀ مخاطب به وبلاگ پیدا کرد، اقناعِ حسِ یادگیری و دانستن است.
تولید محتوای تخصصی چه مزیتی دارد؟
وبلاگستانِ نو، اگر هر روز بهسمتِ تخصصیتر شدن برود، مزایای متنوعی برای نویسندهاش خواهد داشت. اگر بخواهم فهرست کنم، چنین بندهایی قابلیتِ تأمل دارند:
- – برندسازی شخصی
- – مرجعیت پیدا کردن در تخصص
- – منظم شدن
- – هدفمند شدن
چطور میتوان محتوای تخصصی تولید کرد و در رقابتِ محتوا برنده شد؟
یکی از تفاوتهای برندهها و بازندهها در دقت به جزئیات است. استراتژی داشته باشید. بدونِ استراتژی، حتی اگر بهترین تولیدکنندۀ محتوا باشید، انرژیتان هدر میرود.
بدونِ استراتژی حتی اگر بالاترین سطحِ تخصص را داشته باشید، قابل اعتماد نخواهید شد.
دانشِ SEO و اصولِ اولیۀ نوشتن برای وب را هم باید در نظر بگیرید. بدونِ این دانش، بهترین نوشتهها هم شانسِ کمی برای دیدهشدن و خواندهشدن دارد.
همۀ اینها چه فایدهای دارد؟
مخاطبانِ امروز، برخلافِ تصورِ عمومی بیش از هر زمانِ دیگری تشنۀ دانستن هستند. با گسترشِ ابزارِ فناورانه و تسهیلِ روشهای آموختن، علم بدونِ مرز شده است. کاربر در چنین فضایی بهدنبالِ بیشتر دانستن و دانستنِ چیزهاییست که درستتر است.
یک سرِ ماجرا کاملاً وجدانیست. اگر فکر میکنید محتوایی خوب در گنجینۀ ذهنتان دارید، به جملۀ «محتوا نمیمیرد، بازتولید میشود» ایمان بیاورید و از دلالهای اطلاعات و محتوا پیشی بگیرید.
یک سرِ دیگر ماجرا، رقابتِ اطلاعات و محتوا است. بنگاههای تبلیغاتی پیش از من و شما دانستهاند محتوا نمیمیرد، بازتولید میشود.
شکلِ تازۀ وبلاگنویسی
شاید بتوان شکلِ تازۀ وبلاگنویسی متمرکز بر محتوای مفید را نوعی کپی رایترینگ و نویسندگانِ وبلاگها را کپی رایتر دانست. امروز، اغلبِ بنگاههای تجاری، یکی از راههای جلبِ کاربران را تولید محتوا میدانند.
مکتبِ بازاریابی درونگرا از ترویجکنندگانِ تولید محتوا برای جلبِ مشتریست. همۀ اینها نشان میدهد روزگار نو شده است. حتی اگر میخواهیم تخصص شخصیمان دیده شود، در بازارِ مکارۀ محتوا راهی نداریم جز ایمان به محتوا. کاربران کسی را ترجیح میدهند که گفتگو کند!
منافعِ وبلاگنویسی برای بنگاههای تجاری
ارائۀ محتوای دقیق از طرف بنگاههای تجاری، یکی از روشهای بازاریابی نو است. رونقِ وبلاگستانِ فارسی، فرصتی در اختیار شرکتها و بنگاههای تجاری و برندها میگذارد تا از مقبولیتِ نویسندگان وبلاگها و محتوایی که تولید میکنند، برای جلب مشتری استفاده کنند.
آیندۀ وبلاگستان فارسی رایگان نخواهد بود، هرچند محتوایش برای مردم رایگان باشد.