این نوشته در پی ارائه تعریفِ تکجملهای از رمان، نویسنده و داستان نیست. بهعنوان یک تجربهگرا در عرصۀ نوشتن، ناچار و مشتاقم به پرسشِ نویسنده کیست و رمان چیست مرتباً بیاندیشم. پیگیری معنای نویسندگی و رمان، برای کسی که میخواهد نویسنده باشد، وظیفۀ مستمر است.
نویسنده کیست – رابطۀ انسان و قصه
به گواهِ کتب مقدس یهودیت، مسیحیت و اسلام، از هزاران سال پیش از میلاد مسیح، انسان با قصه مأنوس بوده است. شالودۀ کتابهای مقدس، بدون استثنا بر قصه استوار است.
آنچه دربارۀ آدم، نوح، ابراهیم، اسحاق، اسماعیل، یعقوب، داود، سلیمان، موسی، عیسی و بسیاری دیگر میدانیم، برآمده از قصههایی است که در کتابهای مقدس روایت شده است.
با گذشت میلیونها سال از خلقت بشر و دگردیسیهای زیستی و حتی مغزی، انسان همچنان به قصه و داستان معتاد است. خبرها، شایعهها، سندها، روشهای بازاریابی، ایدههای جاسوسی، ایدههای علمی،بازیها، ورزشها، غذاها، نوآوریهای فناورانه و… همگی پشتوانۀ داستانی دارند و بر اساس سناریو شکل میگیرند.
در شکلگیری هر کدام از اینها، افراد، واکنش افراد، نتیجۀ عمل، کنش اولیه، بستر انجام، زمان و رابطهها نقش دارند؛ درست مثلِ یک داستان.
انسان همچنان شیفته قصه است
رمان چیست که انسان را همچنان به خود میکشاند؟
پس از گذشت قرنها از خلقت انسان، هنوز که هنوز است آنچه تودۀ مردم را بهوجد میآورد و مسحور میکند یا به حرکت و انتخاب وامیدارد قصه است نه تکنیکِ قصهگویی.
اگرچه تکنیکها بهروز میشوند تا شیوهای نو برای ارائه قصه در دست داشته باشیم، اما محور قصه است، نه تکنیک. بشر مشتاق است بفهمد یا غافلگیر شود یا حتی گول بخورد، فرقی ندارد چطور.
این همه قصه برای چه؟
قصههای الهی، چیزی جز یادآوری و مثال نیستند. موسی فارغ از پیامبر بودن، یک انسان است. موسی خودِ ما است. ما، تکثیرشدگانِ موسی و عیسی و محمد و یحیی و ابراهیم و اسماعیل و ایوب و داود هستیم و قصۀ آنها، یادآور این نکته است که انسان چیست، چه میکند، کجا میرود، چرا میرود و چه سرگذشتی دارد.
پاسخ نویسنده کیست را در این شعر میبینم:
روزها فکر من این است و همهشب سخنم
منسوب به مولانا
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
قصههای بشری هم بهگونهای کماثرتر و محدود، تلاشی برای بازنمایی حضور انسان در جهان و هستیاند.
رمان چیست
رمان چیست؟ رمان کاوش در هستی است و بهتبع، رماننویس کاوشگر هستی است.
اگر انسان را مهمترین عنصرِ هستی بدانیم (اشرف مخلوقات و کسی که زمین و آسمان برای او رام شده و کسی که خداوند او را برای خویش پرورده است)، کاوش در مسئلۀ انسان مهمترین رسالت رمان و رماننویس است.
مسئلۀ انسان بهتعبیر اگزیستانسیالیسی اروین یالوم همان «دلواپسی غایی» است: مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی.
پوچی را اگر بهمعنای کاموییاش فرض بگیریم، مترادف بیهودگی یا پایان نیست. کامو (که او نیز از پیشگامان اگزیستانسیالیسم است)، پوچی را نقطۀ آغاز میداند و برخلافِ فیلسوفان خداباوری چون کییر کگارد یا پاسکال مرکَبِ فردیت و ظرفیت انسانی را برای یافتن معنای زندگی زین میکند.
البته که آنچه کامو «معنی زندگی» و «زندگی» میشمرد با آنچه فیلسوفان خداباور به آن معتقدند متفاوت است، اما موضوعِ اصلی در اندیشهورزی و بیان نظرشان یک چیز است: انسان.
چه خداباوران و چه خداناباوران، همه با مسئله انسان درگیر بودهاند. رماننویس بهعنوان یک کاوشگر هستی، در حقیقت به فلسفیدن، اندیشهورزی و غور در مسئلههای انسانی تعلقخاطر دارد و سرگرم همین کار است.
مسائل انسانی یا گرفتاریهای روزمره؟
برخلاف ظاهربینان، حوادث اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مسئلههای انسانی نیستند، بلکه اینها همه نوعی بازخورد، میوه و نتیجۀ مسائل انسانیاند. بنابراین، رمان در پی کاوش در عمیقترین لایهها است و برای ملموسکردن کاوش خود، از مسائل مملموس و عینی بهعنوان نقطۀ شروع بهره میگیرد.
داستان و حقایقی از ژرفنای انسان
اروین یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال میآورد:
آثارِ بزرگِ ادبی ماندگارند، زیرا چیزی را در خواننده برمیانگیزانند که او را مشتاقِ درکِ حقیقتشان میکند.
حقیقتِ شخصیتهای داستانی به این دلیل ما را تحت تاثیر قرار میدهد که حقیقتِ خودِ ماست.
علاوه بر اینها آثار بزرگ ادبی به ما دربارۀ خودمان میآموزند، زیرا بهشدت راستگو و صریحند؛ بهاندازۀ اطلاعاتِ بالینی صریحند: داستاننویسِ بزرگ اگرچه خصوصیتهای شخصیتیاش را میان شخصیتهای داستان تقسیم میکند، در نهایت بسیار خودافشاگر است.
اروین یالوم، رواندرمانی انگزیستانسیال، ترجمه سپیده حبیب
چه کسی رماننویس است و چه کسی نه
نویسنده کیست در ظاهر پرسش سادهای است. هر کسی که کتابی چاپ کرده خود را نویسنده مینامد. فهرست
نویسندگانی که نامشان در سیاهۀ خانۀ کتاب یا کتابخانۀ ملی ایران ثبت شده هزاران هزار است. بسیاریشان صفحههای کتاب یا ستونهای روزنامهها و مجلات و صفحههای نوری را سیاه کردهاند. اما نویسنده کیست؟
کاوش در مسئلۀ هستی با بازارگرمی و شلوغکاری محقق نمیشود. کاوشگران کمحرف، دائمالفکر و بیطمعاند.
نویسنده بهعنوان نمونۀ محدود و حقیری از ذات واجبالوجود که از سوی او ظرفیت «آفریدن» را کسب کرده است، فقط با تربیت پیوستۀ فردی میتواند به توانِ کاوش در ژرفنای معناهای هستی بپردازد.
نویسنده با استعداد و میزان مهارتش در چیدن کلمات شناخته نمیشود.
پیششرط نویسندگی اندیشهورزی و غور در معنای خود و هستی است نه استعداد نوشتن. که البته این در نظرِ تودۀ غالب اجتماع و اعتباریاتِ پذیرفتهشدۀ مرسوم، خود گناهیست بزرگ و سزاوارِ طرد شدن.
این چیزی است که در هیچ کارگاه داستاننویسی به دانشآموزان نمیآموزند. معمولاً در جواب رمان چیست و نویسنده کیست جُز پاسخهایی معلمپسند ارائه نمیشود.
ماجرای من و فردریک
لئو لیونی داستانِ لطیفِ کودکانهای دارد که در ایران بهنامِ فردریک منتشر شده است.
فردریک، موشیست که پیش از شروعِ فصلِ سرما، برخلافِ دوستانش که سرگرمِ ذخیرهٔ آذوقهٔ زمستانیاند گوشهای آرام گرفته است. به آسمان نگاه میکند. نور را به جان میپذیرد. تن به نوازشِ نسیم میسپرد و برگها را تماشا میکند. به او هشدار میدهند: «نمیخواهی کار کنی؟ زمستان دارد میآید.» او جواب میدهد: «کارِ من که آذوقه جمع کردن نیست.»
زمستان سر میرسد. همه در پناهگاهِ زیرزمینیشان چمباتمه زدهاند. آنها غذا دارند، حتی وقتی کنارِ هم هستند گرما هم دارند.
اما یک جای کار میلنگد. چیزی سرِ جایش نیست. نور، نسیم، رنگارنگی دشت نیستند. آن وقت است که فردریک کارش را شروع میکند: فردریک قصه میگوید. او دوباره نور و نسیم و رنگ را به دوستانش میبخشد.
راستش فقط یک متاع برای عرضه دارم: متاعی به نام داستان؛ مثلِ فردریک.