تا به حال از خودتان پرسیدید ما با سواد هستیم؟ در طول روز از چند کلمه برای ارتباط با دیگران استفاده میکنیم؟ دایره واژگان فارسی ما ایرانیها تنگ است یا گشاد؟ برای بیان یک مفهوم چند کلمه بلدیم؟ افزایش دایره واژگان فایدهای هم دارد؟
دایره واژگان فارسی (امکان واژهسازی)
پروفسور محمود حسابی سالها پیش در مقالۀ کوتاهی از قدرت کلمهسازی زبان فارسی حرف زد. او با محاسبۀ امکان ترکیب ریشهها با پسوندها یا پیشوندها نشان داد که زبان فارسی توانایی ساختن ۲۲۶٬۰۰۰٬۰۰۰ کلمه دارد. حسابی در مقالهاش نوشت:

”اگر بخواهیم همۀ ترکیبهای ممکن در زبانهای هند و اروپایی [مثل فارسی] را به شمار بیاوریم، تعداد واژههایی که ممکن است وجود داشته باشد مرز معینی ندارد.
برای فهمیدن این میلیونها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم در صورتی که در یک زبان سامی [مثل عربی] برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه از برداشت و قواعد پیچیدۀ صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در ذهن نگاه داشت.“
– محمود حسابی، مقالۀ توانایی زبان فارس
خب والا من انتظار ندارم دایره واژگان فارسی ما ایرانیها اینقدر باشد. حتی از خود محمود حسابی هم توقع ندارم ۲۲۶ میلیون کلمۀ فارسی ساخته و بلد باشد. اما بهنظرتان عدد محاسبات او چقدر از «۷۰۰» بزرگتر است؟
۷۰۰ کلمۀ روسپی
فرض بگیریم از ۲۲۶ میلیون واژه فارسی طبق محاسبات دکتر حسابی، ۲۰۰ میلیونش اصلاً معنا پیدا نکند. چقدر میماند؟ آباریکلا: ۲۶ میلیون. زیاد است، نه؟
حالا بیایید یک چیز تعجبآورتر دیگر دربارۀ دایره واژگان فارسی ما ایرانیها برایتان بگویم.
طی روزهای گذشته روی انتخاب یک شعار برند (Tagline) کار میکردم. مفهومی که من در نهایت به آن رسیدم، بازگوی ارزش آن محصول برای مشتریانش بود. البته مشکلاتی هم داشت که سرگرم رفعشان هستم.
اما یک روز صبح از خواب بیدار شدم و یک ایمیل از مشتریام دریافت کردم. او از من خواسته بود:
- کلماتی به کار ببرم که در زبان فارسی راحت باشند
- از ارزشهای محصول مثل سود بیشتر، دسترسی آسانتر و چند «…تر» دیگر استفاده کنم.
همینطور که داشتم ایمیل مشتری خوبم را میخواندم یاد تحقیقی افتادم که در دهۀ ۸۰ انجام شده و نشان میدهد: «دایره واژگان فارسی روزنامههای ایران فقط ۷۰۰ کلمه است».
طبق گفتۀ مرحوم ابوالحسن نجفی (ویراستار و مترجم برجسته)
”طی پژوهشی که چند سال پیش در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در زمینه مطبوعات انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که روزنامههای ما فقط با ۷۰۰ لغت تمام مطالب علمی، ادبی، هنری، داستانی و غیرداستانی خود را بیان میکنند. همین است که میگویند زبان فارسی ضعیف است.“
– ابوالحسن نجفی، گفتهها در کارگاه امکانات زبان فارسی در ترجمه، ۱۳۸۷
دایره واژگان فارسی ما ایرانیها
نمیدانم در این دوازده سالی که از این حرف گذشته تحقیق جدیدی روی دایره واژگان فارسی ما ایرانیها انجام شده یا نه. اما بازخوردهایی که گاهی از مشتریان یا مخاطبان وبلاگم میگیرم اینطور است:
- حاجی یه کم سادهتر بنویس
- این کلمه بهنظرت سخت نیست؟
- این کلمه برام جدید بود
- یعنی مردم معنیاش رو میفهمند؟
اینها نمونهای از مواجهۀ من با دایره لغات مردم است. ما نهتنها روی افزایش دایره واژگان تمرکز نکردیم، بلکه برعکس، کلماتِ نهچندان قدیمی را هم داریم فراموش میکنیم. منظورم کلماتیست که تا پنج-شش سال پیش رواج داشته.
یک مرور روی نوشتۀ روزنامهها و خبرگزاریهایی که این روزها پر از غلط املایی یا نگارشی شدهاند ناامیدترم هم میکند.
اگر در یک دهه پیش روزنامهنگارهای ما برای نوشتن هر نوع مطلبی نهایتاً از ۷۰۰ کلمه استفاده میکردند، مردم عادی از چند کلمه استفاده میکردند؟ امروز چطور؟ امروز آن ۷۰۰ کلمه که برای نوشتن چیزی در حدود ۴۸ تا ۶۰ هزار کلمۀ یک روزنامه به چند کلمه رسیده؟
روراست اینکه ما یک تعداد کلمۀ روسپیشده داریم. ۷۰۰ یا ۳۰۰ واژه که دست همۀ مردم افتادهاند و رُسشان کشیده شده.
کلماتی که استفاده نمیکنیم
وقتی میخواهید بگویید یک چیزی جذاب و دوستداشتنیست از چه کلمهای استفاده میکنید؟
«باحاله». یک توصیف پربسامد در مکالمههای روزمره ما ایرانیها است. این واژه بهظاهر ترجمۀ نظیربهنظیر «Cool» است و در متن ادبیات فارسی هم معمول نیست.
در فارسی میتوانیم برای توصیف باحالی یک چیز از طیف وسیعی از کلمات استفاده کنیم. مثلا:
- دلبرباست
- خوش است (جنوبیها میگویند)
- شیرین است
- دلپذیر است
- آدم را کیفور میکند
- آدم را سردماغ میکند
- دلگشاست
- رودست ندارد
- شستهرفته است
- حرف ندارد
- یهدونهست
- بینظیر است
- مثلش ندیدم
- بامزهست
- بانمک است
- شوخوشنگ است
- دلچسب است
- شاداب است
- تر و تازهست
- سرزندهست
- خوشآیند است
- و…
اما چون دایره واژگان فارسی ما ایرانیها تنگوترش است، ترجیح میدهیم در موقعیتهای مختلف فقط بگوییم «خیلی باحاله». چه کسی حوصله دارد وقت صرفِ افزایش دایره واژگان کند؟
یا وقتی میخواهیم عمق فهم و دانش یک انسان را توصیف کنیم میتوانیم از طیف وسیعی از کلماتی نظیر آدمحسابی، عمیق، ژرفاندیش، جهاندیده، روشنبین، حکیم، دوراندیش، پرمایه، دانشمند، اهل فکر، فکور، حقجو و… استفاده کنیم. اما تعداد کلماتی که در موقعیت مشابه به کار میبریم نهایتاً یکی دو واژۀ پرتکرار است.
نوشتههای ما شبیه به هم شده. حتی نویسندگانِ شبکهاجتماعیزدۀ امروز هم نثرشان به هم شبیه شده. کلماتی یکسان و ترکیبهایی همسان که نبوغ و خلاقیت و عطری در آنها نیست.
دایره واژگان فارسی در تبلیغات
برگردیم به درخواست مشتریام از من. او از من خواسته تا تعدادی «تر» و «ترین» در طراحی تگلاین به کار ببرم.
این خواسته یک میل رایج است. اگر نگاهی به تبلیغات کلیکی یا محیطی بزنید میبینید که همه دارند خودشان را «تر» معرفی میکنند. مثلا میگویند من اولینترینم، بهترینم، ارزانترینم.
کپیرایترها تلاش میکنند با کلمات ارزش محصول را نشان مشتری بدهند و متأسفانه چون اغلب تکبعدی و تکنیکزدهاند، در تنگنای تاریک و محدودِ دایره واژگان فارسی ما ایرانیها گیر میافتند.
نتیجه آنکه همه میگویند ما ترین و تر هستیم. اگر ارزش یک محصول «سودآوری» باشد، راه کوتاه این است که بگوید «سودآورتر» یا «سود بیشتر با ما». راه درست این است که کپیرایتر طیف گستردهای از واژگان فارسی را که گویای سودآوری است فهرست کند و بهکمکشان مفهوم را برساند.
مثال: سود جاریست…
یک اسلوگان فرضی
مفهومِ جاریبودن در اینجا جریانداشتن و ادامهداربودن را نمایندگی میکند.
حالا اگر بگوییم «سود بیشتر» فقط یک ادعا مطرح کردیم، در حالی که در خلق شعار تبلیغاتی (تگلاین یا اسلوگان) باید ارزش بهکمکِ برانگیختنِ حسِ ملموس تداعی شود.
بلد نبودن یا ضعف زبان فارسی؟
تنگتر شدنِ دایره واژگان فارسی ما ایرانیها علتهای مختلفی دارد. در گذشتۀ نهچندان دور حتی نظامیها هم خودشان را به واژههای فارسی متعهد میدانستند. اصطلاحات ارتش به ما نشان میدهد که زبان فارسی چقدر میتواند گویا و سازنده باشد.
واژههایی مثلِ آماد و پشتیبانی، پاسدارخانه، جنگافزار، رزمناو، شامگاه، خالسیاه، خان و… فارسی و دلنشیناند.
از آنجایی که جامعۀ در حال گذارِ ما شیفتۀ تکنیک و ابزار شده است، با ورود هر ابزار واژههای فرنگیاش هم وارد میشود. ما تصور میکنیم آن واژهها تخصصیاند، در حالیکه خیلیهایشان واژههایی هستند که در بافتهای مختلف معنیهای مختلف میدهند.
مثلاً یک واژه ممکن است در برنامهنویسی یا بازاریابی دیجیتال یک معنی بدهد اما در خیابان یا ادارۀ مالیات معنی دیگری داشته باشد و در عین حال همهجا رایج باشد.
بعضی هم فکر میکنند هر واژهای که وارد شد باید برایش معادل بسازیم. مثلاً میگویند «engagement». وقتی بهشان میگویی چرا انگلیسی حرف میزنی میگویند «معادل» ندارد.
مشکل این است که این افراد حتی انگلیسی را هم خوب نمیشناسند وگرنه میدانستند همین واژه در بافتهای مختلف معنیهای مختلفی دارد. در رابطه عاطفی معنی نامزدی میدهد اما در بازاریابی دیجیتال معنیاش چیزی شبیه تعامل است.
زبانِ علمی، زبانِ خانگی
برخی هم بر این باورند که زبانِ علمی زبانِ انگلیسیست و ما ملزم هستیم از کلمات انگلیسی برای بیان مفاهیم مرتبط با فناوری یا علم کمک بگیریم. معتقدند که معادلسازی یا معادلیابی منجر به توقفِ ما و گسستهشدنِ ارتباطمان با جهانِ علمی میشود. این دوستان از سابقۀ واژگان تخصصی علوم غافلند و کلماتی مثلِ زمینشناسی، هواشناسی، ستارهشناسی، سنگشناسی، باستانشناسی، ناخدا، دریانورد، آرنج، آرواره، چشایی و… در علوم مختلف را نمیبینند که تا یک یا دو سدۀ پیش معادلی نداشتند امّا امروزه اینطور شناخته میشود.

در دورههای مختلفِ تاریخی این نوعِ نگاه که «ما باید از واژگان فرنگی استفاده کنیم» کموبیش رایج شده و بعد افول کرده است. نمیدانم عاقبتِ خودباختگی زبانی عصر ما چه خواهد شد. مروری بر سرگذشتِ زبان در دو سدۀ اخیر نشان میدهد که بسیاری از واژگانِ علمی و فنی بعد از معادلسازی جایگاه خودشان را پیدا کردهاند و متخصصان هم با «فرهنگ واژگان تخصصی» آشنا هستند.
ما نمیتوانیم زبان را در یک مقطع تاریخی قضاوت کنیم. مرورِ سرگذشتِ زبان و رفتار اهلِ زبان به ما دید خوبی میدهد.
در کشورهای هندوستان و ژاپن دیده میشود که در صد سال اخیر رشد علمی مطلوبی داشتهاند. ژاپن به لحاظ صنعتی جزو پیشرفتهترین کشورهای دنیاست و شاید در بعضی از زمینهها پیشرفتهترین کشور جهان باشد. هندوستان هم به لحاظ علمی پیشرفتهای چشمگیری داشته است.
این دو کشور به لحاظ زبانی از جهات بسیاری با هم متفاوتاند و رشد بسیار متفاوتی داشتهاند. ژاپنیها خیلی زود شروع به ترجمۀ اصطلاحات علمی به زبان خود کردند. حتی تا آن حد پیش رفتند که الفاظی مثل الکترون و پروتون را به زبان خود ترجمه کردند ( کاری که چینیها و تا اندازهای هم آلمانیها کردند)؛ اما هندیها نه، هندیها زبان انگلیسی را به عنوان زبان علمی خود پذیرفتند، نه فقط برای علوم جدید بلکه حتی به عنوان زبان اداری. اما هندیها در رشد و تکامل اجتماعی خود به مشکل برخوردند، یعنی در ۳۰ یا ۴۰ سال اخیر متوجه شدند که انتخاب زبان انگلیسی به عنوان زبانِ علمی و زبانِ اداری مانع رشد و پیشرفت آنها شده است، مشکلی که ژاپنیها پیدا نکردند. به همین دلیل از حدود سال ۱۳۳۴/۱۹۶۵ هندیها شروع به ایجاد یا تأسیس مراکزی کردند که کارشان بررسی زبان علم و انتخاب واژههای هندی برای اصطلاحات علمی انگلیسی باشد. این نمونهها نشان میدهد که زبان هر قوم چقدر ممکن است در رشد اقتصادی و نیز در رشد فکری آن قوم تأثیر داشته باشد.
دکتر رضا منصوری، استاد دانشگاه صنعتی شریف
متخصصان تکبعدی
ما تکبعدی شدهایم. مثلاً در آرزوی استیو جابز شدن میسوزیم و فکر میکنیم باید تجارتکردن را یاد بگیریم. فراموش میکنیم که فناوری، تجارت و… همگی بخشی از انساناند.
اگر امروز فناوری امریکا یا ژاپن به اپل و تویوتا رسیده، علتش را نباید در خلأ جستجو کرد، بلکه باد در روندهای فکری، فرهنگ و زبان جست.
ابزارها بهخودیخود ساخته نمیشوند. چیزی که انسان را به ابزار و تکنیک میرساند چگونگی و چیستیِ تفکر است.
با سرعت بهسمتِ بازاریاب دیجیتالشدن و تبلیغنویسشدن و تاجرشدن پیش میرویم ولی در واقع فقط مشغولِ عملگیِ تکنیک هستیم نه بیشتر.
ما خیال میکنیم خارجیها هر روز واژۀ جدید تولید میکنند و برای ما بدبختها میفرستند. توصیه میکنم سخنرانی سوزان تلحوق با عنوانِ «چه کسی گفته زبان عربی کول نیست» و سخنرانی پاتریشیا رایان با موضوع «به زبان انگلیسی اصرار نداشته باشید» را تماشا کنید.
و این هم سخنرانی کوتاه خانم رایان دربارۀ افزایش دایره واژگان :
زبان خودمان را نمیفهمیم و میگوییم برای عام نوشته نشده
گاهی اوقات مردم یا مخاطبان معنی کلماتی را از من میپرسند که دستکم دهها بار در کتابهای درسی فارسی، علوم، مدنی یا تاریخ بهشان برخوردهاند.
حتی اگر سواد خواندن و نوشتن همۀ مردم اعم از طراح و پزشک و برنامهنویس و سپور و معمار را در حد سیکل (آخر راهنمایی سابق) بدانیم، باز هم ندانستن معنی بعضی کلمات یا دشوارخوانی برخی از جملهها فقط یک پیام دارد:
ما نرمنرم از زبان مادریمان فاصله میگیریم.
روش افزایش دایره واژگان چیست، یا: دلایل محدود شدن دایره واژگان فارسی ما ایرانیها
- کتاب نخواندن
منظورم آن دسته از کتابهای تخصصی نیست که با ترجمههای بد و پراشتباه منتشر میشوند. منظورم رمانخواندن است. «جدی؟ مگر من بیکارم؟ چرا باید رمان بخوانم؟»
بعضی هم اصرار دارند که لازم نیست آدم حتما کتاب بخواند. میگویند: «خواندن خواندن است، حالا کتاب باشد یا همین متنی که تو نوشتی». اما یادمان نرود نویسندۀ کتاب دایرۀ وسیعتری از کلمات را به ما نشان میدهد، چیزی که در روزنامه و نوشتۀ اینترنتی کمتر میبینیم. نوشتههای اینترنتی هر روز بهسمت یکسانشدن پیش میروند تا برای گوگل دلبری کنند. - وادادگی برابر زبان انگلیسی
باور کنید این وادادگی فقط مشکل ما نیست. انگلیسیها هم برابر زبان فرانسوی دچار وادادگی شدند. فکر میکنیم انگلیسی بلغور کردن کلاس دارد. - کمسوادی
ما بدون داشتن دانش و بهصرف اینکه بلدیم بخوانیم و بنویسیم خودمان را باسواد میدانیم. البته نباید نقش فضای بیدر و پیکر وب را هم نادیده بگیریم. حالا هر کسی میتواند در هر جایی بنویسد و به آتشِ ولنگاری و شلختگی زبانی بدمد.
میدانید؟ مشکل از زبان ما نیست، مشکل از کمسوادی و بیرغبتی ما به افزایش دایره واژگان فارسی است.
این نوشته مفید بود؟ با همرسانی آن در شبکههای اجتماعی، به نشر محتوای مفید کمک کنید.
حامی باشید
میتوانید با پرداخت مبلغ دلخواه از این نوشته و جریان خلق و نشر محتوا در این وبسایت حمایت کنید. نام شما در فهرست حامیان ثبت میشود.
عالی بود جناب مطهری
متن بسیار دقیقی بود
دغدغه زبان فارسی گم شده تو این بلبشوی …
ممنونم که خواندید
با سلام و عرض ادب
مقاله شیوا و سودمندی بود!
اما نفرمودید برای رفع این نقیصه چه باید کرد و از کجا باید شروع کرد؟!
زبان چیزی نیست که یکی دوساله درست بشه زبان هر ملت در طول هزان سال تکامل یافته و با تفکر همان ملت معادل می باشد باید با یک زبان نیرومند و پر مخاطب جای گزین شود
منم تا آخرش منتظر همین بودم هرچند ایشون از رمان اسم برد اما توی رمانم قرار نیست جایگزین هایی که به جای باحال آوردید باشه
خب مقالهتون بی نظیر بود:)
حالا بعد خوندن دربارهی فارسی
بریم عربی بخونیم:(((((
م چیکار کنم دایره لغاتمون زیاد بشه معنیاش بفهمیم
بهعنوان کسی که ۱۳ سال از زندگیش بهطور جدی به زبانها و کلمات گره خورده، باید بگم که خیلی خوب و جامع و دقیق بود.
ممنونم از شما که خواندید و نظرتان را نوشتید.
چقدر زیبا و دلنشین نوشتید. الحق که از دل ما گفتید. حظ کردیم. پایا باشی
ممنون، چقدر دلنشین و آموزنده بود.
ممنون از شما
یاد گرفتم.
زمانی دوستی میگفت در فارسی برای بیان احساسات، واژه کم داریم. امّا در انگلیسی برای هر احساسی کلمهای داریم. نظر شما چیه؟
ممنون از شما که وقت گذاشتید و خواندید
در زبان فارسی برای بیان احساسات انسان در زمینۀ عشق، حدود ۱۸ کلمه وجود دارد. این مقدار در انگلیسی بسیار کمتر است. در زبان عربی دستکم ۲۴ واژه برای ابراز حالات مختلف عاشق وجود دارد.
از گذشته تا امروز معمول بود که شعرا و نویسندگان زبانهای عربی، فارسی، فرانسوی را «زبان عشق» میخواندند.
در کل بهنظرم دایرۀ کوچکِ واژگانِ ما، به مطالعۀ کممان مربوط است نه فقر زبان. پیشتر همینجا دربارهاش نوشتهام.
اول اینکه دست مریزاد آقای مطهری. خاصه برای آن جمله آخرت که با میدانید آغازیدی. اصل همان است. این را در بسیاری از دوره های ویراش و درست نویسی هم می گویند. ما غیرت زبانی
نداریم. این ادعا نیست، در تاریخ می توان به آن رجوع کرد. (عشق به عربی در قرن های ابتدایی و عشق به فرانسه در دوران قاجار و عشق به انگلیسی در دوران کنونی، نشان از این داره که ایرانی ها هرگز به زبان خودشون افتخار نمی کردن)
دوم اینکه در پاسخ به آن دوستمان این بیت شیخ اجل بس: مرا دلی است گرفتار عشق دلداری، سمن بری، صنمی، گلرخی، جفاکاری / ستمگری، شَغَبی، فتنه ای، دل آشوبی / هنروری، عجبی، طُرفه ای، جگرخواری.
سوم هم اینکه: تا فارسی رو شخم نزنی نمیدونی این زبان چقدر ظرفیت داره. شخم زدن هم اینه که بری پوستت کنده بشه واو به واو متون کهن و جدید رو بخونی. و پی ببری که اساسا اعجازش به چیه. گفتن اینکه «فارسی نداره که… تو فارسی نمیشه… فارسی فلان و فارسی بمان» آسونه. خصوصا مترجم ها. چون زحمت خوندن و پیدا کردن واژه ها و توصیف ها قدری برای ما گرانه (سنگین). زمانبر هم هست. و ما که عاشقان شهرت زودرس و فسحت راحت یاب و عیش در دسترسیم، همین بساطمونه…
خیالی نیست. شما که هستی، چندین و چند تن شکرجان دیگر هم هستن گوشه گوشه این خاک که دارن قلم می زنن و دغدغه اعتلای زبان رو دارن. همین ما را بس. به قول اساتید موسسه ویراستارن، زبان فارسی و تسلط بر اون، حتی می تونه سبک زندگی و فکری شما رو متحول کنه. حالا فکر کنید چه ربطی داره. اما: تا در برت نگیرم نیکم یقین نباشد (سعدی).
بدرود.
سلام
ممنونم از شما بابت این همه مهر و دقت.
نوشتهتان به دل نشست
سبز باشید 🌱🙏
میشه چندتا مترجم خوب برای رمان های نوجوان و حداقل ساده بگید که بخونم برای افزایش دایره لغات؟
ممنون میشم😁
درسته ،باید فارسی را به تاریخ سپرد و به جای آن از یک زبان قدرتمند که هم زبان اکثریت مردم ایران باشد وهم در جهان مخاطب زیادی داشته باشد
با کلمه که همراه می شو ید او هم همراه شما می شود . در جاده زرین زندگی ، بعد از آن که با تک تک واژه ها دوستی دائمی پیدا می کنی آنها یاران همیشگی و صدیق تو برای همه عمر می شوند . هر واژه و هر کلمه و بعد جمله و جملات تو را یاری می کنند که بهتر زندگی کنی بهتر معاشرت کنی و با افکار شاخص مونس شوی …
ممنون از مطالب ارزشمند تان که تلنگری بر من زد که دایره واژگان خودم را از برکه به جوبیار و بعد شاید دریا هدایت کنم .
ممنونم از شما
محبت دارید و لطف کردید برای خواندن متن و نوشتن این پیام وقت و دقت صرف کردید 🌱🙏
سلام.
نوشته خوبی بود.
به نظرم اگر در متن از واژه بیگانه استفاده میکنید آن را در گیومه و با ترجمه فارسیش استفاده کنید.
“تگلاین و اسلوگان” که در متنتان استفاده کرده اید خود نقض اشکارای سخنانتان است.
با تشکر.
یکی از نفرت انگیزترین اخلاقهای ما ایرانیها اینه که برای خودمون زیاد نوشابه باز می کنیم. واضحه که زبان فارسی جز زبانهای قوی نیست و عربی و فرانسه و بعضی زبانها قدرت خیلی بیشتری دارند.
مگه وزنهبرداریه؟
از این گذشته، کسی ادعا نکرد زبان فارسی برتر از سایر زبانهاست.
معنی «قدرت» در نظر شما رو هم نمیدونم. شاید چون به همۀ زبانها مسلط هستید چیزی میدونید که ما نمیدونیم.
درود . چرت و پرت مگو نادان
عجب…
بیش از یک سال از اولین باری که این مقاله را خواند میگذرد. از اون موقع تا به امروز شاید پنج یا شش بار دیگر خواندمش و بار ها به آنچه اطلاع دادید و گوش زد کردید فکر کرده ام. لینک مقاله را با برخی دوستانم به اشتراک گذاشته ام و در موردش صحبت کرده ایم. تلنرگی که این مقاله به ذهنم زد مرا به فکر و دقت در علوم مختلف وا داشت؛ علومی که همین حالا هم با واژگان فارسی تدریس میشود (یاد درس زیست افتادم که کلماتی مانند بطن راست و چپ یا سرخرگ و سیاه رگ) ؛ و در مقابل علومی که روز به روز از روح زبان فارسی تهی تر میشوند (علوم مدیریتی، تجاری و مالی). من هم مدتی هست با کراسفیت آشنا شدم و در باشگاه هم فکر مشغول این بود که آیا در فارسی معادلی برای کلمه ددلیفت وجود دارد یا نه (و البته خوشحال شدم از اینکه برای کلین اند جرک و اسنچ معادل حرکت دو ضرب و یک ضرب وجود دارد هر چند در برنامه های ورزشی از آن استفاده نمیشود). خلاصه اینکه ممنون که کمک کردید تا کمی شعور ما جابجا شود و جایی را ببینیم که قبلا نمی دیدیم.