هفتهای گذشته و پستچی به کوچهٔ ما سر نزده است. ماهی میشود که پستچی زنگِ درِ خانهام را نزده است. سالی میگذرد که پستچی نامهای برایم نیاورده است. دوستی نیست، دوستی نیست که نامهای بنویسد یا بستهای بفرستد. خبرِ خوشی اگر هست، همین «سلامتی»ست و ملالی اگر هست چیزی «جز دوری شما» نیست. ولی نامهای رد و بدل نمیشود. امیدی نمیروید. کاغذ سیاه میکنم به «سلام» تا برسد دستِ شما.