couple-drinking-wine-2

چطور آدم‌هایی بی‌فضل جای ما تصمیم می‌گیرند؟

مدیر دفتر توسعهٔ کتاب و کتابخوانی (همان ادارهٔ کتاب/ممیزی سابق) اخیراً در مصاحبه‌ای گفته است: «دربارۀ کلماتی مانند شراب که می‌گویند، نباید در کتاب بیاید. جایی متن در تقبیح شراب بوده است، اما گفته‌ایم کلمۀ شراب اصلا نباید بیاید.»
هرچه سعی می‌کنم این گفته را تجزیه و تحلیل کنم تا به ارزیابی درستی از سخنانِ آقای سلگی برسم، راستش خود را ناتوان می‌بینم. ناتوانی‌ام برابر عظمتِ کلمهٔ یاد شده به‌قدری‌ست که حس می‌کنم یک کلمهٔ ساده توانِ بمب‌های همه‌کَس‌کُش را دارد.
خدا را شکر- نه شراب‌خوار بوده‌ام، نه حتی تا به حال از نزدیک برندی از برندهای مختلفش را دیده‌ام. سابقاً بقالِ محل‌مان برای اهالی محل جور می‌کرد. کسی را هم می‌شناختم که برای کارفرمایش مطاع می‌آورد ولی تو بگو اصلاً من رنگش را هم دیده باشم.
 

شهروندهای معمولی دور و بر ما

می‌گویند تعریفِ امرِ قبیح هم خود قبیح است چون ابزاری‌ست برای ترویج و ریختنِ قبح. ولی گاهی از گفتنش گریز نیست. آخرِ هفته‌ها می‌روم جایی و با گروهی که هیچ سابقهٔ آشنایی بین‌مان نیست فوتسال بازی می‌کنم. متوجه شده‌ام گه‌گاه لبی به نمی می‌رسانند و از بازگو کردنش ابایی ندارند. در واقع چنان موضوعِ مستی و راستی در جامعهٔ امروز فراگیر شده است که نادیده گرفتنش یا انکارش ابلهانه به‌نظر می‌رسد.
همهٔ این‌ها بهانه یا مجوزی برای به‌کارگیری کلمهٔ شراب یا امثالش در یک کتاب نیست. در عینِ حال دلیلی برای حذفش هم نیست. ادارهٔ ممیزی ارشاد بر سرِ رمانِ کلت45 از من خواسته بود نامِ مسعود رجوی را از کل کتاب حذف کنم. گفته بود تو با این کار او را واردِ ادبیات می‌کنی. آن زمان سر و زبان نداشتم تا بگویم پس جلوی همهٔ روضه‌های مذهبی را بگیرید چون شمر و عبیدالله و یزید را واردِ ادبیات عامه کرده‌اند.
 

خطری که توضیح‌المسائل‌ها دارند

شراب بخواهی نخواهی هست، بخواهی نخواهی خورده می‌شود. نه وجودش در داستان لزوماً تأئیدِ خوردنش است، نه نبودنش. اگر صِرفِ به‌کارگیری کلمه در یک داستان قبیح باشد، پس لطفاً رسالهٔ حضراتِ آیاتِ عظام را جملگی «غیرمجاز» اعلام کنید و اجازهٔ نشر به هیچ‌کدام ندهید چون دربارهٔ نجاستش بابی در توضیح‌المسائل‌شان باز کرده‌اند. یا اگر خواستید تخفیف بدهید وادارشان کنید جای «شراب» بنویسند «آن نوشیدنی نجسِ اسمش را نبر» تا مشکل حل شود و کیانِ خانواده به خطر نیفتد. بعدها اگر جوانکی مسئله‌جو خواست بفهمد اسمش را نبر چیست، می‌تواند به دفتر مرجع تلفن بزند، مشکلِ خودش است.
 

اناجیل، رمان‌های کلاسیک و این روسیهٔ نامرد

روش‌های پیشنهادی دیگری برای تکمیلِ نظرِ آقای سلگی وجود دارد. ظاهراً طی سال‌ها از اناجیل غافل بوده‌ایم. برای جبرانِ عقب‌افتادگی در حفظِ کیانِ خانواده، فوراً دستور بفرمایند همهٔ اناجیل از کلمهٔ نجسِ شراب پاک شود. رمان‌های بزرگ و شاهکارهای جهان را هم به همین شکل مطهّر کنند. از «به نام گل سرخ» گرفته تا همهٔ رمان‌ها و داستان‌های کوتاهِ روسی و امریکایی و اروپایی و بسیاری از برترین کلاسیک‌های جهان.
 

در قرآن هم -نعوذبالله- کوتاهی‌هایی شده

از روی خدا هم شرمنده‌ام، اما چند جایی در قرآن به تقبیح و چندجایی به تجلیل از «شراب» نام برده است. بر جنابِ سلگی و همکارانش است تا به‌عنوانِ مصححان و مصلحت‌اندیشانِ بی‌بدیل تعابیری چون شراب‌زقوم، شراب طهور و … را فوراً از کتاب خدا حذف کنند. این‌ها که انتزاعی‌اند، نباید در حذفِ آن قسم از شراب‌هایی که منظورشان همین شرابِ بی‌پدر و مادر است غافل شد.
 

جنگ با کلمات، زخم زدن بر خود

از شوخی بگذریم، تنها یک حرف باقی می‌ماند: به جنگِ کلمات رفتن راهِ نادان‌ها است. یکی از ناشران باری خاطره‌ای تعریف می‌کرد از یکی از نویسندگانِ به‌نام که برای گریز از سانسورِ داستانش نامِ معمولِ شرمگاهِ زنان را با نظیرِ آن در یکی از لهجه‌های نقاط مرکزی ایران عوض کرده بود و کتاب را صحیح و سالم به چاپ رسانده بود. جنگ با کلمات مثلِ جنگ با باد است، فقط خودت را زخمی می‌کنی و او هم راهش را می‌گیرد و بی‌زحمت می‌رود.
وقتی مأموریتت، فرضت، اندیشه‌ات، نان و دسترنجت متصل به شکستن و محدود کردنِ دیگران و دیگر اندیشه‌ها بشود، وقتی کنترل‌چی باشی همیشه پیرو خواهی بود. همیشه باید برابرِ روشی تازه، بدلِ تازه بیابی. همیشه دور می‌خوری و احساسِ ندامت و سرشکستگی می‌کنی. خود را و کسانی که به‌اجبار واردِ گود کرده‌اید به بازی فرسایشی و مسخره‌ای وارد می‌کنید که بی‌ثمر است.
 

مایهٔ خندهٔ دیگران شده‌ای

این تدابیرِ کودکانه برای آنکه اهلِ شرب خمر است خنده‌آور و برای آنکه مخاطبِ سادهٔ ادبیات است نفرت‌انگیز است. جامعه به کله رو به سراشیبی لیز می‌خورد، آن‌وقت کسانی که در اتاق‌های دربسته می‌نشینند فکر می‌کنند با حذفِ یک یا دو کلمه حیاتِ جامعه را ناجی شده‌اند.
 

برای ما از مأموریت الهی و نحوهٔ قدیس‌شدن‌تان بگویید

وقتش شده ممیزانِ ادارهٔ کتاب به مردم پاسخ دهند چه برتری علمی، فکری، اخلاقی یا الهی نسبت به نویسندگان و سایرِ اقشار دارند تا با تکیه بر آن برای دیگران تصمیم بگیرند. آیا مقرب الهی هستند؟ آیا چیزی می‌دانند که ما نمی‌دانیم؟ مثلاً چیزی که می‌دانند شبیه این توجیه است: «در آثارِ سعدی و حافظ منظور از شراب چیزی دیگر است ولی در کتاب‌های امروزی چیزی دیگر، بنابراین عیبی ندارد…»؟


توضیحِ سُلگی و ردِ ادعای خبرنگار

محمد سلگی مدیر دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت ارشاد در گفتگویی تازه گفته است منظورش در مصاحبه و در تیتر باژگونه بازتاب داشته است. توضیح او را بخوانید.

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com