دربارۀ زندگی

چرا به نمایشگاهِ کتابِ امسال می‌روم؟

نوشتۀ 7 اردیبهشت 1393One Comment

برای کسانی که من را می‌شناسند، شاید تیترِ این مطلب عجیب باشد. همواره نمایشگاهِ کتاب را نکوهش کرده‌ام و در ذکرِ معایبش قلم رانده‌ام. اما واقعاً چرا امسال به نمایشگاهِ کتابِ تهران می‌روم؟

  1. برای یک کارِ مطالعاتی به فهرستی از کتاب‌ها نیاز دارم. پیش از این سعی کردم کتاب‌های مورد نیازم را از شهرِ کتاب مرکزی که بهترین و جامع‌ترین فروشگاهِ کتابِ تهران است تهیه کنم، اما فقط سه عنوان از فهرستم را داشتند. باقی کتاب‌ها را یا تمام کرده بودند، یا با ناشرشان کار نمی‌کردند.
  2. تنها فرصتِ موجود برای ملاقات با مخاطبانِ کتاب‌هایم، نمایشگاهِ کتاب است.
  3. اغلبِ دوستانم خارج از دایرهٔ نویسندگان‌اند. اما گاهی ملاقات با نویسندگان هم بد نیست. در نمایشگاهِ کتاب فرصت می‌کنم با نویسندگانِ دیگر گفتگو کنم.
  4. تنها مجمعی که امکانِ بررسی عینی کتاب‌خوانان و کتاب‌خران در آن وجود دارد، همین نمایشگاهِ ملعون است.

متأسفم که دربارهٔ هر یک از این موارد، مرتکبِ گناهی می‌شوم:

  1. چرخهٔ معقول و استانداردِ توزیع و فروشِ کتاب را خدشه‌دار می‌کنم و مستقیماً به کتاب‌فروش و موزعِ کتاب ضربه وارد می‌کنم.
  2. این‌گونه از گردهمایی‌های منطقی و متناسب با شأنِ نویسنده و مخاطب طفره می‌روم. (در واقع شکل‌گیری چنین گردهمایی‌هایی را همچنان به تعویق می‌اندازم.)
  3. از مطلوب و ایده‌آل به یک دستاویزِ نامطلوب می‌گریزم.
  4. همچنان به ادامهٔ این روندِ معیوب کمک می‌کنم.

اما دربارهٔ هر یک از این اشتباهات و بیچارگی‌ها می‌توان بحثِ مفصل کرد. پیش‌تر هم بحث کرده‌ام، تا آن‌جا که دیگر به یک غرغرو در این باره تبدیل شده‌ام. فقط مختصر و مفید بگویم که:

  1. تا توزیع منطقی و عادلانه نشود وضع همین است. و تا کتاب‌فروشی‌ها گسترده نشوند همچنان مخاطبانِ کتاب به نمایشی تبلیغاتی چون نمایشگاهِ کتاب پناه می‌آورند. و این دورِ تسلسل ادامه می‌یابد: چرخهٔ توزیع ضربه می‌خورد، نمایشگاهِ کتاب جان می‌گیرید و بالعکس.
  2. تا برنامه‌های تبلیغی و ترویجی مرتبط با کتاب وجود ندارد، مجبوریم به کنیزِ مطبخی بسنده کنیم. تنها نمونهٔ تازه‌متولد شده‌ای که داریم مراسم رونمایی کتاب است که بسیار بی‌قاعده و فرمالیته برگزار می‌شود. فعلاً و شاید بعداً از تورِ کتاب و… خبری نیست.
  3. تا نویسندگان نیاموزند که دشمنِ هم نیستند و می‌توانند علی‌رغمِ سلایقِ سیاسی متفاوت، زیرِ یک سقف جمع شوند تا از کتاب حرف بزنند، همچنان این دیدارهای سالی یک بارِ با اکراه تکرار خواهد شد.
  4. تا جریانِ کتاب‌خوانی در کشور زنده نشود، ما فقط رویشِ دیوانه‌وارِ هیجانی و پژمردگیِ فوری نمایشگاهِ کتاب را می‌بینیم. جریان یعنی حرکتی رو به رشد و کنش واکنش‌دار. یعنی حرکتی در مسیرِ استاندارد با معیارها و قواعدِ استانداردِ تألیف، تولید، توزیع، فروش، تبلیغ، ترویج و لذت بردن از مطالعه.
حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

One Comment

  • نمایشگاه کتاب خوب است اگر تبدیل شود به یک فستیوال.مثل جشنواره فجر.چه لزومی دارد وقتی من می توانم چاپ دوم کلت 45 را در شهر خودم بخرم .هزینه کنم بلیط بخرم و بروم آن را تهران بخرم.نمایشگاه جای کارهای چاپ اولی است.من هزینه می کنم و می روم نمایشگاه تهران تا کتاب های داغ داغ و تازه از دستگاه چاپ بیرون آمده را بخرم.نویسندگان باید کارهای تازه شان را در نمایشگاه رونمایی کنند و داورانش یعنی مردم با استقبال خود به آن رای دهند.
    نمایشگاه کتاب خوب است اگر فرصتی شود برای معرفی نویسندگان و کتاب های داخلی به ناشران خارجی .برای صادرات اندیشه و فرهنگ ایرانی به کشور های خارجی.
    نمایشگاه کتاب خوب است اگر فضایی شود برای معرفی کتاب های جدید خارجی به ناشران داخلی تا آن ها را برایمان ترجمه کنند و حالی به ما خوانندگان داخلی بدهند.
    اما در کل همین نمایشگاه کتاب هم بد نیست.دلخوشکنکی است که به ما می گوید از 365 روز سال 10 روز مردم و مسئولین به یاد کتاب و کتابخوانی می افتند.
    یا حق

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com