دربارۀ زندگی

در هم شکسته، در هم شکسته، در هم شکسته‌ام

نوشتۀ 16 فروردین 1395One Comment

یک جفت کفشِ کلارکسِ از آب گذشته را از بندر بخری نصفِ قیمت برایت تمام می‌شود. شکلاتِ کیت‌کت هم همین‌طور. قاچاق برایِ مردِ بندر تنفسِ مصنوعی‌ست تا زنده بماند. قاچاق برای زن و بچهٔ مردِ بندر یک لقمه نانِ خشک است برای سق زدن و زنده ماندن. تلویزیونِ OLED را کول‌بَرِ کُرد کِشان کِشان از کوه رد می‌کند تا برساندش به تو تا هیچ سیزنی از Banshee را از دست ندهی، ولی خودش می‌داند ممکن است این بار یا بمیرد یا برای همیشه علیل شود. قاچاق برای او یعنی یک لقمه نان، اما برای رئیس‌کلِ تهران‌نشین یعنی حقوقِ فوقِ مُکفی، خانهٔ بالای شریعتی، ماشینِ لوکس، قرتی‌بازی و کولرگازی و جکوزی.
توی یک خانه انسان‌ترین موجودِ زمینی، و در چهارچوبِ خانه‌ای دیگر تو بی‌همه‌چیزِ بی‌مقداری هستی که کفر کسب و پیشه‌ات شده. در جایی بی‌ایمانی و در جایی دیگر نورِ خدا را در چشمانت می‌بینند. مفاهیم و ارزش‌ها و کارها به فاصلهٔ یک خیابان هزارجور تغییرِ معنا می‌دهند. از ندانستن‌هایم به ستوه آمده‌ام. از ناتوانی‌ام در ایجادِ تغییر خُرد و در هم شکسته‌ام. از اینکه نمی‌توانم شب را بشکافم و به روز، آن روزِ دلخواه نقب بزنم و به گرمای آفتابِ تابنده‌اش تن و جان بسپارم افسرده‌ام. در هم شکسته، در هم شکسته، در هم شکسته‌ام.

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

One Comment

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com