گفتم: احمد بیگدلی مُرد.
گفت: آررررررره
گفتم: احمد بیگدلی مُرد…
خندید.
به یادِ تنها ملاقاتمان افتادم. میگفت: من نویسندهای هستم در یکی از شهرهای یکی از شهرستانهای اصفهان. حالا فکر میکنم واقعاً برای چه کسی مهم است که نویسندهای شهرستانی چون احمد بیگدلی میمیرد؟ کسی از خودش میپرسد او چطور زندگی کرد؟ یا در چه حالی جان داد؟ خبرنگارها چون شغالها و مردهخوارها سر میرسند و خبر میسازند و آدمها در رثای مرحوم شعر و نثر مینویسند. اما زندگی بیگدلی دوباره برنمیگردد. طعم خوش شادی و برخورداری را که احتمالاً ازش محروم بود نمیچشد… و در این حال فقط باید گفت: «خدا به خوبی پذیرایش باشد انشاءالله.»
بخوانید:
+ گفتگوی فراموش شده حسام مطهری با احمد بیگدلی