چرا مجوزِ نشرِ چشمه در ایران لغو میشود؟ اشتباه نکنید، انتشارِ نمایشنامهٔ روز حسین مسببِ تعطیلیِ نشرِ چشمه نیست. دلیلِ اصلی اینجاست: در کشورِ ما سربازهایِ کهنهکار دربارهٔ فرهنگ تصمیم میگیرند.
یک برقکارِ ساختمان در حالتِ عادی چهقدر دربارهٔ اصولِ جنگِ شهری اطلاعات دارد؟ هیچی. یک سربازِ کهنهکار چهقدر با تعاملِ فرهنگی آشناست؟ هیچی. این تصورِ غلط که سربازهایِ کهنهکار چون موردِ احتراماند پس اجازه دارند دربارهٔ هر چیز و در هر کاری ریاست کنند، سالهاست که در ایران حاکم است. پس برایِ دانستنِ دلیلِ تعطیلیِ نشرِ چشمه، دنبالِ روز حسین نگردید.
اگر کتابِ روزِ حسین بد است (که در این شک وجود دارد) اولین کسی که باید مؤاخذه شود رئیسِ ادارهٔ کتابِ وزارتِ ارشاد است که به چنین کتابی مجوزِ نشر داده است. دومین نفر قطعاً بررسِ کتاب است که شایستهٔ سرزنش است. در کشوری که یک گروهِ ممیز تصور میکنند صلاحِ مردم را بیشتر از خودشان میدانند و میتوانند خوب و بد را به جایِ آنها تشخیص دهند، گناهِ نشرِ چشمه چیست؟ نشرِ چشمه کتابی را برایِ چاپ به وزارتِ ارشاد معرفی کرده است، آنها مجوزِ نشر به کتاب دادهاند و همه چیز روالِ عادیاش را طی کرده است.
بیایید به جایِ نامِ «چشمه» هر نامِ دیگری که دوست دارید بگذارید. تعطیل کردنِ یک بنگاهِ انتشاراتی به جرمِ چاپِ یک کتاب که خودِ ارشاد مجوزِ نشرش را داده است، به اندازهٔ یک جوکِ قومیتی خندهدار و بیشرمانه است. اما چرا چنین اتفاقی میافتد؟ جواب اینجاست: سوابقِ مدیرانِ فرهنگیِ این کشور را بررسی کنید.
فقط یک کهنهسرباز است که میتواند تخریبچی باشد. او به جایِ سازندگی، به جایِ آشتی، به جایِ تعامل، تخریب میکند، دفع میکند، طرد میکند، ساقط میکند. و این کارِ تازهای نیست. تقریباً از ابتدایِ انقلاب «نظامیمدیرانِ» فرهنگیِ ما در حالِ تخریب و جداسازی بودهاند. گمان میکنم تعبیرِ «اینوری و آنوری» زاییدهٔ بعد از انقلاب باشد. فقط یک کهنهسرباز میتواند نقاطِ افتراق را فوراً کشف کند و رویشان پافشاری کند. یک انسانِ فرهنگی، برخلافِ کهنهسربازها رویِ نقاطِ اشتراک پافشاری میکند و به بهانهٔ آنها سعی میکند همه را برایِ پیشرفتِ فرهنگ، کنارِ هم بنشاند.
کهنهسربازها متوجهِ این مسئله نیستند که ایجادِ تقابل، به عقب نگه داشته شدن و در نهایت پسرفت منجر میشود. از ابتدایِ انقلاب اعمالِ نظرِ سیاسی در فرهنگ به تقابلِ پتانسیلهایِ مختلفِ فرهنگی و هنری دامن زده و باعث شده بسیاری از فرصتها و ظرفیتها رویِ تشکِ این تقابلها ضربه فنی شوند.
امروز نشرِ چشمه تعطیل میشود چون یک کهنهسرباز نمیتواند رویِ اشتراکات تمرکز کند. او تخریبچیِ زبدهای است. از هر تحرکی میترسد و گمان میکند هر جنبده، دسیسهٔ تازهٔ دشمن است. در عوض چیزی از تعاملِ سازنده نمیداند.
وزارتِ ارشاد محلِ سیاستگذاری و هدایتِ پتانسیلهایِ فرهنگی و هنریست، نه گردانِ تخریبچی. اما دیروز خانهٔ سینما تخریب میشود، امروز نشرِ چشمه، و فردا جایِ دیگری.
مشکلی که میتوانست با تمرکز بر اشتراکات حل شود، به مخاصمه انجامید. و مطمئناً تعطیلیِ چشمه، پایانِ این مخاصمه نیست. هوادرانِ چشمه، نویسندگانِ چشمه، روزنامهنگارانِ مرتبط با چشمه، دشمنانِ تازهٔ کهنهسربازها خواهند شد. در حالی که اگر زمامِ کار در دستِ یک آدمِ فرهنگی بود، لااقل بخشی از این نیروها میتوانست در خدمتِ پیشرفتِ کشور باشد.