اگر نویسنده دردمند نباشد، چیزی جز یک شوقاتگوی حرّاف است؟
در ولایتِ ما «شوقات» تقریباً معادلِ «قصه» است. سالها پیش، مردم کمرِ شبهای بلندِ زمستان را پای کرسی با شوقات و نخودچیکشمش میشکاندند.
شوقاتگو قصۀ خوشعاقبت میگفت. قصهاش خالی از درد نبود، اما عمقی هم نداشت. شوقات از دردِ فقر و لَنگی و کوری و خیانت فراتر نمیرفت. دربارۀ دردِ بودن، دردِ زیستن چیزی از شوقاتگو نمیشنیدی. غرض، شکستنِ شب بود. خوب بود، جزئی از زندگی بود، اما زندگی نبود.
انسان با قصه زنده است
- انسان از آغاز با قصه زیسته است. قصه بعد از خوردن و آمیختن، شاید مهمترین نیازِ بشر باشد.
- ما در طولِ روز بارها قصه میگوییم. با قصه بزرگ شدیم. با قصه ادامه میدهیم. با قصه باور میکنیم.
- پیامبران بزرگترین قصهگوها و خدا بزرگترین نویسنده دردمند خلقت است.
دورانِ تاخت و تازِ شوقاتگوهای مدرن
ادبیاتِ امروزِ ایران پر است از دانشآموختگانِ کارگاههای نویسندگیِ استاد فلانی و استاد بهمانی. بعضی میگویند کمرِ ادبیات زیرِ بار باندبازی و محفلگرایی و مهمانیهای شبانه و نیمهشبانۀ برخی از این جماعت خم شده. بله، خم شده. اما من خوشبینم به فردا.
نویسنده دردمند از پالایش زمان گذر میکند
زمان دیر یا زود سره و ناسره را الک میکند. بیصبری برای نویسنده مهلک است. لیدیا چوکوفسکایا نویسندۀ رمانِ سوفیا پتروونا بر پیشانیِ کتابش از صبر میگوید. برایمان از روزگارِ خفقانِ استالینی حرف میزند و میگوید چطور آن روزگار را -بیامید- نوشت، نوشتهاش را مخفی کرد و سالها بعد مجالِ نشرش را یافت.
آندره ژید بزرگ از صبوری چهلساله برای خریدهشدنِ مائدههای زمینی و مائدههای آسمانی گفته است.
کافکا -این فیلسوفِ رنج- که امروز ستایشگرانی بزرگ و کوچک دارد تا سالهای سال خوانندهای نداشت.
آنچه همۀ نویسندگانِ حقیقی را زنده نگه میدارد و از پالایشِ زمان عبورشان میدهد، دردمندی است.
دردمندی، کدام دردمندی؟
هیچ کتاب یا کارگاهِ داستاننویسی دردمندی را به شما نمیآموزد. دردمندی آموختنی نیست. دردمندی در دکانها داد و ستد نمیشود.
دردمندی محصولِ مشترکِ «دیدن»، «تجربه»، «زمین خوردنها»، «خودشناسی»، «شرافت»، «وجدان» و «تلاش» است.
دردمندیِ تلخ، دردمندی شیرین
اینکه تصور کنیم دردمندی یعنی تلخجانیِ مدام، گمراهیست. تلخکامکردنِ دیگران با کلمات، از هر افسردهدلی برمیآید. نویسنده دردمند حقیقی هنرمندیست که در عینِ تلخکامی شیرینجان باشد و امید به اصلاح داشته باشد.