مادرکشی فیلمیست ظریف؛ نه بهخاطرِ پیچیدگیهای روایی یا تکنیکهای عجیب و برتر سینمایی. فیلمیست روان، با روایتی ساده که پیش از هر چیز بهدلیلِ تمرکز روی موضوعی استراتژیک و مهم ارزشمند است. (آن هم در این وانفسا که مستندساز میپندارد مستند یعنی زخمزدن به مخاطب با برجستهکردنِ تصاویرِ گوتیک).
آنچنان که راوی در آغاز به ما یادآوری میکند، کم و بیش همه دربارهٔ آب و بحرانی که هست و بحرانهایی که پیشِ رو داریم شنیدهایم. اما فقط شنیدهایم. یا آنکه با ژستهای بزککرده به کمپینهای بیحاصل و نمایشی پیوسته یا اندیشیدهایم. اما عمقِ فاجعه بسیار ریشهدارتر و نگرانکنندهتر است.
آیا حاضرانِ پرتعداد در آن سالن حالا و با گذشتِ حدود 24 ساعت از تماشای فیلم، خوب میدانند ما در چه وضعی گرفتاریم؟ امیدِ من آن است که آنها دانسته باشند چالشِ بحرانِ آب نخستین مسئلهٔ فیلمِ مادرکشی نبوده است.
چنانکه سازندگانِ فیلم در ذهن پرورانده بودند، زمین و طبیعت (که در افسانهها همواره مادرِ آدمی و آسمان پدرِ آدمی بودهاند) در خطرِ نابودی به دستِ فرزندانِ خویشاند. (من با تکیه بر همین باورِ اساطیری عنوان فیلم را به کمیل سوهانی و محمد شکیبانیا پیشنهاد دادم)
آب، تنها یکی از مظاهرِ طبیعت است و از آن روی مهم است و در فیلم بر آن نورافشانی شده است که به گواهِ کتابهای آسمانی و گواهِ عقلِ انسانی، آب مهمترین عنصرِ حیات بوده و هست.
فراتر از نورافشانی بر خطرِ به هلاکت انداختنِ خود با نابودی و دستکاری طبیعت، موضوعِ تدبیر نکردن و از اندیشه و عمل باز ایستادنِ مردمِ این سرزمین است که هلاکشان را پیش انداخته است. آنجا که کارگردان با هوشمندی صحنههایی از آبرسانی با تانکر به روستاهای استان کهگیلویه و بویر احمد بهتصویر کشیده است و تکههایی از مستندِ «علف» و دست و پنجه نرم کردنِ ایلِ بختیاری (اجدادِ روستاییانی که مداوم و بیوقفه مینالند و از دولت تمنای کمک دارند) را لای درخواستهای مردمِ امروز نشان میدهد، در واقع میخواهد به ما یادآوری کند که بیهمت شدهایم، با شیوههای غلط و پیرو شیوههای غلط کارِ خود به دیگران واگذاشتهایم و به جای آنکه چشم به دستانِ خود داشته باشیم، به دستانِ موهوم ایمان داریم.
مادرکشی فیلمیست ظریف و از همین روی عقیده دارم که تماشایش را نباید به یک بار محدود کرد. مادرکشی فقط دربارهٔ بحرانِ بسیار جدی و خطرناکِ آب نیست. مادرکشی دربارهٔ خودِ خودِ ماست… دربارهٔ کسب و کارمان. آن خودی که باید بازبشناسیمش. تهیهکنندهٔ محترم و کارگردانِ خوشسلیقهٔ فیلم هم باید ظرافت کار را دوچندان کنند چرا که موضوعِ فیلم پیش از هر چیز موضوعی ملی-انسانیست و حیف است که برخی در آن به شائبهٔ بیمقدارِ جناحی یا سیاسی بودن بربخورند.
تا آنجا که من بهعنوانِ مخاطبی عامی میفهمم، فیلمِ تازهٔ کمیل سوهانی یک پرشِ سهگام به جلو نسبت به فیلمِ پیشینِ او (جای خالی) است. خب، بابتِ این رشد باید شادمان بود و بهافتخارش هورا کشید. خوشحالم که با نوشتنِ یک نسخۀ اولیه از فیلمنامه و انتخاب نام، مشارکت اندکی در این پروژه داشتم.
در قالبِ جشنوارهٔ سینماحقیقت، همچنانِ فرصتِ تماشای فیلم مهیا است:
پنجشنبه 26 آذرماه 1394: سینما فلسطین، سالن شمارهٔ 3 – ساعت 9:30 صبح
شنبه 28 آذرماه 1394: سینما سپیده، سالن 2 – ساعت 15:30