مدتی قبل ذهنم درگیرِ این موضوع شد که مردم، درگیرترین افراد در جنگِ تحمیلی بودهاند. اتفاقاً کار رویِ یک پروژه در همین باره را شروع کرده بودم که متأسفانه متوقف شد. در جریان تحقیق، به فهرستی از مردمِ درگیر با جنگ رسیده بودم که بد ندیدم آن را برایِ استفادهٔ اهلِ تحقیق منتشر کنم. این فهرست بیش از هر چیز نشان میدهد که جنگِ ما، بیش از آنکه جنگی دولتی و حکومتی باشد، جنگی مردمی بود. جنگی که مردم داوطلبانه تصمیم میگرفتند در آن سهیم باشند یا از آن کناره بگیرند.
این فهرستِ احتمالاً ناقص، در ادامه میآید:
فصلِ اول: مردم پیش از جنگ
- خوشبینها، نظارهگران و امیدواران به فردایِ کشور
- بدبینها
- کسانی که به جمهوریِ اسلامی رأی مثبت میدهند
- کسانی که به قانونِ اساسی رأی مثبت میدهند
- کسانی که به دستگاههایِ حکومتی (کمیته، سپاه و…) میپیوندند
- کسانی که به گروههایِ مخالف میپیوندند (مجاهدین خلق و…)
- کاسبها و تاجرانِ فرصتطلب (احتکارکنندگان و…)
- کسانی که در پی حذف سریع نمادها و آدمهایِ رژیمِ طاغوتاند
- نیروهایِ نفوذی و سمپاتهایِ دشمن (خلق عرب و…)
- کسانی که آموزشِ نظامی میبینند.
فصلِ دوم: مردم در شروعِ جنگ
- مردم مناطق مرزی که از مرز به مناطق امن فرار میکنند
- مردمِ مناطقِ امن که شاهدِ ورودِ جنگزدهها به شهرهایشان هستند
- اولین شهدا
- مردمِ مناطقِ مرزی که در شهر میمانند و مقاومت میکنند
- مردمی که شوق دارند بجنگند اما در زمان بنیصدر فرصتِ ورود به جبهه نمییابند
- مردمِ مناطقِ امن که جنگ هنوز برایشان یک «خبر» است
- مردمی که از مناطقِ امن خود را به شهرهایِ جنگزده میرسانند تا بجنگند
- مردمِ شهرهایِ امن که جنگ در زندگیِ روزانهشان تأثیری ندارد و دلمشغولشان نکرده است
- مردمِ شهرهایِ امن و غیرِ امن که به خارج از کشور مهاجرت میکنند
- مردم مناطق مرزی که سمپاتِ دشمناند و به خاکِ عراق پناهنده میشوند یا در شهرهایِ اشغالشده عاملِ دشمن هستند یا میشوند
- ایرانیانِ مقیمِ خارج (دانشجو و…) که همزمان با شروعِ جنگ از ورود به خاکِ ایران منصرف میشوند
- ایرانیانِ مقیمِ خارج که با شروعِ جنگ خود را به ایران میرسانند
فصلِ سوم: ورودِ جنگ به سالهایِ ابتدایی
- مردمی که از دور برایِ رزمندگان دعا میکنند، با پیروزیها خوشحال و با شکستها ناراحت میشوند اما درگیرِ جبهه نمیشدند. امیدوارند جنگ راهِ کربلا را باز کند
- مردمی که برایِ مقاومت به جبهه میروند و جنگیدن را تکلیف میدانند
- مردمی که همچنان از جنگ فاصله میگیرند و به زندگیِ عادی مشغولاند
- مردمی که رزمندگان را بدرقه میکنند یا در شهرها از آنها استقبال میکنند
- حزباللهیها و مواجهه با مجاهدینِ خلق (لو دادنِ خانهٔ تیمی، ترور شدنها، قوم و خویشها، همکلاسیها و همسایههایی که تبدیل به منافق میشدند و…)
- مردمی که بمباران یا موشکباران میشوند (شهرهای مرزی)
- مردمی که بمباران یا موشکباران میشوند (شهرهایِ مرکزی و استراتژیک)
- مردمِ شهرهایِ غیرِ مهم و حاشیهای (حاشیهٔ تهران، روستاهایِ مناطقِ مرکزی و مناطقی که در هنگامِ بمباران میزبانِ اقوامِ ساکنِ شهرها میشوند)
- مردمی که از ترورهایِ داخلی و بمبارانها دچارِ ترس و سردرگمی میشوند
- مردمی که با کوپن و سهمیهبندی مواجه میشوند و در عینِ حال کمتوقعاند
- مردمی که کوپن و سهمیهبندی برایشان تفاوتی ندارد و زندگی مرفه دارند
- مردمی که امیدوارند جنگ زود تمام شود
- مردمی که معتقدند تا پیروزی باید جنگید
فصلِ چهارم: ادامهٔ جنگ در سالهایِ میانی
- مردمی که مستقیماً درگیرِ جنگ نمیشدند اما با کمکهایِ مردمی (نان و آرد گرفته تا لباس و…) به جبهه امداد میرساندند
- مردمی که به جبهه اعزام میشدند
- مردمی که فرزندان و بستگانشان را به جبهه میفرستادند
- مردمی که فرزندان، مردان یا زنان و کودکانشان را در بمبارانها از دست میدادند
- مردمی که فرزندان یا مردانشان را در جبهه از دست میدادند
- مردمی که خانه یا املاکشان را بر اثرِ بمبارانِ شهرها از دست میدادند
- مردمی که در زمانِ بمباران به مناطقِ حادثه میرفتند و کمک میکردند
- مجاهدینِ خلق که در محل بمباران یا موشکباران حاضر میشدند و گزارش برایِ رژیمِ صدام جمع میکردند
- مردمی که مستقیما هزینهای در جنگ نمیپرداختند اما در تشییع پیکرِ شهدا یا کمک به جبهه همراهی میکردند
- زنانی که بهعنوان امدادگر به جبهه میرفتند
- زنانی که بهعنوانِ نانوا، خیاط و… به جبهه کمک میکردند
- مردمی که یکی از بستگان یا نزدیکانشان جانباز یا مجروح میشد و به شهر برمیگشت
- پرستاران و پزشکانی که برخوردِ نامناسبی یا بیتفاوتی با جانبازان و مجروحان و خانوادهشان داشتند
- دانشآموزان و تعطیلی مدارس بهخاطرِ بمباران و ادامه درس از طریق تلویزیون
- مردم و خاموشیها و بمبارانها و پناهگاهها
- زنانِ زائو و ترخیصِ فوری از بیمارستانها
- کودکانی که پدران یا مادرانشان را در جبهه یا در اثر بمباران از دست میدادند
- رزمندگان و امدادگرانی که در محل خدمت یا مجروحیت یا بیمارستان دچار عشق میشدند و ازدواج میکردند
- مردمی که مانعِ به جبهه رفتنِ فرزندانشان میشدند
- نوجوانانی که با دستکاریِ شناسنامه قبل از سنِ قانونی به جبهه میرفتند
- مردمی که در ادارات، مدارس، مساجد آموزشِ نظامی میدیدند
- مردمی (زن و مرد) که در ادارات، مدارس و مساجد آموزش نظامی میدادند
- مردمی که بر اثرِ تشویقِ به آوردنِ فرزندِ بیشتر، زاد و ولد میکردند
- مردمی که از گرانیها به ستوه میآمدند
- مردمی که از گرانیها باکی نداشتند و تحمل میکردند
- مردمی که از گرانیها باکی نداشتند چون مرفه بودند
- کارگرانی که در پالایشگاهها، کارخانهها و امثالهم کار میکردند و بمباران میشدند
- مردمی که برایِ فیلمسازی یا عکاسی به جبهه میرفتند
- مردمی که برایِ تماشا یا اجرای برنامه طنز، قرائت قرآن یا تئاتر به جبهه میرفتند (کاروانهایی که مثلاً دانشآموزان یا کارمندان را در زمانی که عملیات نبود به دیدار رزمندگان میبردند)
- مردمی که به «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» عقیده دارند
- مردمی که امیدوارند جنگ زودتر تمام شود
- مردمی که برایِ رزمندگان نامه مینویسند
- رزمندگانی که جوابِ نامهٔ مردم را میدهند
- رزمندگانی که برایِ خانوادهشان نامه مینویسند
- خانوادههایی که برایِ رزمندگانشان نامه مینویسند
- بچههایی که بدونِ حضورِ پدر متولد میشوند
- گروههایی که در غیابِ رزمندگان به خانوادهٔ آنها کمک میکنند یا رویِ زمینِ کشاورزیشان کار میکنند و محصول درو میکنند.
- خانوادههایِ رزمندگانی که در جبههاند اما در شهر به علتِ مشکلِ مالی از خانه استیجاری بیرون میشوند یا در عسر و حرج زندگی میکنند.
- خانوادههایی که از سرنوشتِ فرزندشان بیاطلاعاند (مفقودالجسدها)
- بچه پولدارهایی که علیرغمِ میلِ خانوادهشان سمپاتِ جبهه میشوند و به مناطق عملیاتی میروند تا بجنگند
- احتکارکنندگان و گرانفروشان
- اصنافی که همزمان با پیروزیها در جبهه گل یا شیرینیشان را مجانی بینِ مردم پخش میکنند و شادی میسازند
فصلِ پنجم: سالهایِ پایانیِ جنگ
- مردمِ سردشت که بمبارانِ شیمیایی میشوند
- مردمِ شهرها که بمباران یا موشکباران میشوند
- مردمی که تشویق میشوند در جبهه حاضر شوند و تا دیر نشده این فرصت را از دست ندهند
- مردمی که از جنگ خسته شدهاند
- مردمی که به ادامهٔ جنگ اشتیاق دارند
- مردمی که فشار اقتصادی بر ایشان جدیتر و سختتر میشود
- مردمِ مرفه که از کمترین فشارِ اقتصادی به ستوه آمدهاند و شاکیاند
- مردمی که خبرِ پایانِ جنگ شادشان میکند
- مردمی که خبرِ پایانِ جنگ ناامید و افسردهشان میکند
- مردمی که با پایانِ جنگ از سرنوشتِ فرزندانشان در جنگ بیخبرند
- مردمی که فرزندشان اسیر شده است
- مردمی که به فردایِ پس از جنگِ کشور امیدوارند
- مردمِ مناطق مرزی که بینِ رفتن به موطن و ماندن در شهرِ محل سکونت مرددند
- مردمِ شهرهایِ مرزی که امیدوارند شهرشان بازسازی شود و نمیشود (ویرانیها)
مردمی که از جبهه به شهر بازمیگردند