فرهنگ میدان جنگ نیست. به‌گمانم این جمله را باید برای بسیاری در این کشور تکرار و تشریح کرد.

فرهنگ میدان جنگ نیست

بیایید به گذشته برگردیم. هرکس خرده‌سوادی داشته باشد، از لای کتاب‌های تاریخ مدرسه نام «مغول» را به یاد سپرده است.
نیاز نیست تاریخ‌دان باشی تا بدانی مغول‌ها چه اندازه بی‌رحم بودند. اگر کمی تاریخ یا تاریخ ادبیات خوانده باشی، حکایت‌های تکان‌دهندۀ بیشتری از مغول‌ها در خاطر خواهی داشت.
 

تبر مغول بر درخت فرهنگ و علم ایران

حملۀ مغول‌ها به نیشابورِ علم و فرهنگ، خساراتِ دیدنی و نادیدنی بسیاری داشت. شهر ویران شد. داغ بر جانِ فرهنگ ایران نشست.
اگر شهرهای امروزِ ایران هر یک به‌گزاف مدعی «پایتخت فلان» و «پایتخت بهمان»اند، نیشابورِ سدۀ هفتم قمری بی‌ادعا در علم و فرهنگ سرآمد بود. یک عطار برای فهمِ بزرگی نیشابور کافی‌ست.
مغول خونِ عطار نیشابوری را ریخت. مغول بر بناها و خانه‌ها تاخت. هر کس و ناکس را از دم تیغ گذراند. اسبابِ علم و فرهنگ را ویران کرد.
جالب است که ایرانیان با شنیدنِ واژۀ «حمله» ناخودآگاه یاد مغول می‌افتند. گسترۀ ویرانی‌ها در حملۀ مغول محدود به اماکن نبود. جوی‌های پُر خون هم به‌درستی عمق زخم را نشان نمی‌دهد.
آنچه مغول نابود کرد درختِ استوارِ فرهنگ و ادب و علم در ایران بود. اما زمانه گشت و گشت.
 

مغول‌ها و هضم‌شدن در فرهنگ ایرانی

اهلِ فرهنگ تیغ‌به‌دست نبودند، زبان‌شان هم زبانِ جنگ‌آوران نبود. فرهنگ میدان جنگ نیست. نیلوفرِ فرهنگ و ادب و علمِ ایران بعد از تبرهای بی‌رحمِ دشمن، نرم‌نرم بر بربریتِ مغول پیچید. مغول‌ها بی‌آنکه خود بفهمند در فرهنگ ایران هضم شدند. بدون آنکه بفهمند به حامیان و تشجیع‌کنندگانِ فرهنگ و علم ایرانی بدل شدند.
این خاصیتی کاملاً ایرانی‌ست، خاصیتی که محصولِ استقلال فرهنگ و هنر و معماری و ادبیات بوده است.
اسکندر مقدونی هم از نیلوفرِ فرهنگِ ایران بی‌نصیب نماند. تاریخ ایران روایت‌های ناگفتۀ بسیاری از قهرمانی‌های فرهنگِ ایرانی دارد.
 

فرهنگ میدان جنگ نیست

مثلِ بسیاری دیگر از ویژگی‌های پسندیدۀ ایرانی، نیلوفرانه‌گی هم از یادمان رفته است. ما بر خود هم می‌تازیم، چه رسد به دیگری. از فرهنگِ پرسابقه‌مان، جز عکسی در قابی و ادعایی بر زبان نمانده است.
اگر جز این بود، خوب می‌فهمیدیم فرهنگ میدان جنگ نیست. فرهنگ دقیقاً همانجایی‌ست که باید نیلوفرانه پیش بروی. فرهنگ همانجاست که باید سبز باشی و قوی و دامن‌گسترده، تا در وقتِ طوفان، تِجیرِ خانه‌ای باشی. برای این‌گونه بودن باید رها باشی.
باید نیلوفر باشی تا گِله نکنی، تقصیر را به گردنِ طوفان نیندازی، به بنفشه‌ها، به شمعدانی‌ها پیله نکنی.
فرهنگ میدان جنگ نیست دوستان! هرکس اینطور می‌اندیشد، از ضعفِ خود هراس دارد: از ریشه‌های نامطمئن و شاخ و برگِ هرس‌نشدۀ خود.
 

فرهنگ ایرانی در اطلس‌مال‌ها نیست

خیلِ برندهای متوسط اما گران‌قیمتِ خارجی که در اطلس‌مال‌ها دور هم جمع می‌شوند تا جیبِ نوکیسه‌ها را خالی کنند، زایندۀ فرهنگ ایرانی نیستند. «عدالت» و «استقلال» و «آزادی» روزگاری نه‌چندان دور مطالبه و مدعای ما بود. هیچ‌یک از این مطالبات با قبضِ تفکر و رونق‌دادن به مصرف‌گرایی و اعطای رانت به مراکز خاص محقق نمی‌شود. سوزنی به خودمان بزنیم.
 

سرزنشِ ویروس خودفریبی‌ست

حتی اگر همۀ ویروس‌های جهان علیه یک بدن متحد شده باشند، سرزنشِ ویروس‌ها یا تأکید مکرر بر حضورِ آن‌ها خودفریبی‌ست. قوی باش تا باکی‌ات نباشد.
فرهنگ میدان جنگ نیست، میدانِ ساختن است. اگر نساخته‌ایم و مبتلا شدیم، باید به درون‌مان رجوع کنیم.

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

One Comment

  • سلام نوشته ی به جایی بود؛در مورد
    اگر شهرهای امروزِ ایران هر یک به‌گزاف مدعی «پایتخت فلان» و «پایتخت بهمان»اند
    جالبه که بنظرم حتی خود شهر نیشابور کنونی دچار چنین پنداری شده و فرهنگ پرافتخار گذشته اش رو لباسی برای وضع نامطلوب کنونی قرار داده؛حال اینکه فرهنگ چیزی نیست که در گذشته به پایان رسیده.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com