هر کتابِ زادهشده ابتر و ناتمام است، مگر آنکه به دستِ خوانندهای برسد و خوانده شود. عصارهٔ جانِ نویسنده دست به دست میچرخد و اینگونه حیاتی مستقل مییابد، بیآنکه وفادارانه جرعهای از آبِ بقا به زاینده و خالقِ خود بچشاند. عسر و حرجِ نویسنده، اندوه و شادیِ او و زاده شدن و مرگش همه بیخبر از کتابش روی میدهد. غریب آن زایندهای است که شرافتمندانه حیات میبخشد و جهانی را با معجزهٔ کلمات زنده میدارد اما کسی قدردانش نیست.
ابتر آن خالقی که میراست. ابتر آن خالقی که اثرش چیزی را تغییر نمیدهد و جهانی نو نمیسازد و چیزی را ویران نمیکند.
غریب آن زایندۀ بیقدردان. قدردانی چیست؟ خواندن و تردید کردن و چیزی نو ساختن.