مسئله دین برای منِ داستاننویس که در جامعهای بهظاهر دینمدار زندگی میکنم همواره جالب توجه است. چه میبینم؟ دینداری واقعی یا؟

صحنهای از فیلم «نام گل سرخ» بر اساس رمانی از امبرتو اکو
آنچه میگویم حاصلِ شناختِ تخصصی نیست. نه در مقامِ یک دینشناس که از نظرگاهِ یک علاقهمند به خدا، گهگاه در دین غورِ جاهلانه کردهام. منظورم از «دین» در اینجا لزوماً اسلام نیست. مرورِ سابقۀ کلیسا و کنیسه در مسیحیتِ تاریخی و یهودیتِ سنتی هم گواهی میدهد که سواری بر جهلِ مردم، عمدۀ کسب و کارِ اربابانِ دین را شامل میشده است.
به این موضوع بهطرزی گذرا و البته داستانی در تذکره اندوهگینان اشاره کردهام.
تقلید از اربابانِ دین
البته که ما عوام هم معمولاً راهِ اربابانِ دین را ترجیح دادهایم، چرا که آسودهدلی و بیتکلیفیِ بیشتری در آن است و مشقت دینداری واقعی را هم ندارد.
هر قدر که رفتن از مسیرِ «شک» و «تردید» و «سؤال» مانندِ عبور از کورهراهی تاریک و دهشتزا است، پیروی از اربابانِ دین مثالِ عبور از بزرگراه است. اما این بزرگراه، راهیست کسلکننده و بیمنظره. انسانِ کسل و کلافه به سوال پرسیدن میافتد. اما چقدر این سؤالات عمیق است؟ پرسشهاییست از جنسِ کیفیت غسل جنابت و شیوۀ صحیحِ خواندن صیغۀ عقد موقت و شرایطِ قبولِ نذر.
یادآوری به خود: هیچچیز رایگان نیست
هر از گاه که به بنبست میخورم و اندوهگین میشوم، به چیزهای مختلفی پناه میبرم. یکی از آنها، موسیقیای است از جناب سامی یوسف. من سامی یوسف را نه فقط بهدلیلِ نبوغش در موسیقی که بهسببِ جهانبینیِ الهیاش ستایش میکنم.
لبِ کلامِ این آهنگ، «یاری خواستن برای فهمیدن» است نه «یاری خواستن برای نفهمیدن». من تصور میکنم تفاوتِ دینداری واقعی با دینداری وارونۀ امروز، در همان «نون» ساده است.
آهنگ یادآوری میکند هیچچیز در این جهان رایگان نیست. اخلاقگرایی و تلاش برای خودشناسی، بهایی سنگین دارد.
از خطبۀ ۱۰۸ نهجالبلاغه حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام
روزگار چونان درندۀ خطرناکى حملهور شده، و باطل پس از مدّتها سکوت، نعره مىکشد.
مردم در شکستنِ قوانینِ خدا دست در دست هم مىگذارند، و در جدا شدن از دین متّحد مىگردند، و در دروغپردازى با هم دوست و در راستگویى دشمن یکدیگرند.
و چون چنین روزگارى مىرسد، فرزند با پدر دشمنى ورزد، و بارانِ خنککننده، گرمى و سوزش آورد.
پستفطرتان همهجا را پر مىکنند، نیکان و بزرگواران کمیاب مىشوند، مردمِ آن روزگار چون گرگان، و پادشاهان چون درندگان، تهیدستان طعمه آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود.
راستى از میانشان رخت برمىبندد و دروغ فراوان مىشود. با زبانْ تظاهر به دوستى دارند اما در دل دشمن هستند.
به گناه افتخار مىکنند و از پاکدامنى به شگفت مىآیند و اسلام را چون پوستینى واژگونه مىپوشند.
بشنوید: