کوششهای گروههای هدفمندِ حکومتی و گاه خصوصی در زمینۀ ترویج کتابخوانی همواره با یک پرسشِ بنیادین مواجه است: «چرا؟». بسیاری با انگیزههای خیر یا منفعتجویانه تلاش میکنند رابطه کتابخوانی و اینترنت را «مثبت» جلوه دهند. اما آیا این دو با هم آشتی دارند؟
بدونِ شک کتابخوانی در عصر دیجیتال و پس از گسترش نفوذ اینترنت دچار دگرگونیهایی (در خواندن و تلاش برای ترویج) شده که نقد و نظر دربارهشان متفاوت است. من در این نوشته میخواهم دربارۀ چند ادعا حرف بزنم؛ ادعاهایی که در زمینۀ ترویج مطالعه در اینترنت مطرح میشود.
این چند گروهِ آشنا
وقتی صحبت از رابطه کتابخوانی و اینترنت یا مطالعه و ترویج کتابخوانی در اینترنت میشود، معمولاً پای چند گروه وسط میآید:
- نویسندگان
- مترجمان
- ویراستاران
- ناشران
- دولت
حکومت
گروههای بهظاهر مستقل (حکومتی و غیرحکومتی و ضدحکومتی)
چه میکنند؟
فارغ از هیاهوی ناشر که به هر روی عضوی از صنفِ «کاسب» محسوب میشود و کاسبِ ایرانی هم از ۱۳۰۰ تا به امروز «بازار»ش «خراب» بوده، گروههای دیگر هم ذینفع هستند. هر گروه از زاویۀ دید خود تلاش میکند رابطه کتابخوانی و اینترنت را بهخدمت خود درآورد و دست به ترویج کتابخوانی در اینترنت بزند.
به این روشهای معمول دقت کنید:
- ارائه فهرست مطالعه (سیر مطالعاتی)
- زد و بند با خبرنگاران و اصحاب رسانه برای جور کردنِ مصاحبه، خبر و نقد
- فعالیت در شبکههای اجتماعی
- برگزاری رویدادهای پرخرج مثل نمایشگاه کتاب، هفتۀ کتاب، جایزه ادبی
- برگزاری رویدادهای بهظاهر مستقل فرهنگی-ادبی
چرا؟ نتیجۀ کار چیست؟
من از کسانی که مدعی رابطه کتابخوانی و اینترنت هستند چند سؤال دارم:
- فعالیتهای هر یک از این گروهها تا چه میزان برخاسته از حسننیت است؟
- نتایج ملموس و قابل راستیآزمایی فعالیتها کجا، چطور و بر اساس چه معیارهایی ارائه شده و قابل دسترس است؟
- چه میزان از این فعالیتها، دارای منفعت عمومی و خیرِ مردمی است؟
- چقدر از این فعالیتها، دارای راهبرد و نقشۀ راه است؟
دربارۀ گزینۀ اول، نه خدا هستم نه علمِ غیب دارم. پس داوری جایز نیست. اگرچه، اگر اندکی دو-دوتا چهارتا کنیم، میبینیم انسان آدمیزاده است و نفسپرست.
دربارۀ پرسشِ دو تا چهار پیشتر بارها گفتهام که اگر برگزاری نمایشگاه کتاب یا هفتۀ کتاب اثری مثبت و رشددهنده داشت، پس از سی دوره میتوانستیم نتایجش را جشن بگیریم. سادهدلانه است اگر بپذیریم این نوع رویدادها رشددهنده بودهاند.
شاید کسی بگوید «رشددهنده نه، اما جلوی خرابی بیشتر را گرفتهاند.» نمیتوانم خوشباور باشم و به «مثبت» بودن رویدادهایی که چرخۀ منطقی بازار را دچار آسیب میکند ایمان بیاورم.
چرخۀ اقتصاد سالم در بازار یعنی تولید، عرضه و تقاضا در بستری امن و منطقی و طبیعی حرکت کنند. نمایشگاه کتاب یک بستر طبیعی نیست.
چند آسیب جدی نمایشگاه:
- حذف حلقۀ توزیع (عرضه طبیعی)
- کمک به ادامۀ حیات ناشران زرد و بیمایه
- به حاشیه بردن رویدادها و برنامههای مرتبط با کتاب در طول سال
- سست کردنِ امکان توزیع عادلانۀ امکانات فرهنگی (تمرکزپرستی)
- در هم آمیختنِ سره و ناسره در یک جا و یک زمان (سیرکی به بزرگی نمایشگاه کتاب)
رابطه کتابخوانی و اینترنت چیست؟

مدتی قبل دکتر خانیکی در جایی گفته بود کتابخوانی نمرده، صورتش عوض شده.
مرز خاصی میان «کتاب الکترونیک» و «کتاب چاپی» قائل نیستم. همانطور که این مرز را بین کتاب «چاپ سنگی» و کتاب «چاپ جدید» هم قائل نیستم. در هر کدام از تکنولوژیها قطعاً عاملی هست که بر فرهنگ اثر میگذارد ولی تعیینکننده تمام وضعیت فرهنگی نیست؛ یعنی میتوان در فضای مجازی و الکترونیک نیز عوامزده بود…
هادی خانیکی
این حرف بهزعم من بسیار سادهدلانه است. گویی نشناختنِ انقلاب دیجیتال ویژگی نسلی است؛ خواه دادستان یا عضو شورای عالی فضای مجازی باشی و بخواهی هوا را با تور ماهیگیری صید کنی، خواه استاد جامعهشناسی باشی.
اگر به پرسشِ دو تا چهار بازگردیم، در زمینۀ مثبت بودنِ رابطه کتابخوانی و اینترنت باز هم دستمان از پاسخ خالی است. نویسندهای را فرض بگیرید که در فیسبوک یا اینستاگرام یا هر شبکۀ اجتماعی که بعدتر خواهد آمد بیش از ۲ هزار دنبالکننده دارد اما تیراژ کتابش ۵۰۰ نسخه است و ماهها و گاه سالها طول میکشد تا تمام شود.
از این دست بهاصطلاع نویسندگانِ اینترنتزده زیاد داریم. کسانی که به تعداد دنبالکنندگان غرّهاند و گمان میکنند برای آنها مینویسند اما حتی همان دنبالکنندگان هم کتابشان را نمیخرند. فقط لایک، فقط فریبِ خود و دیگری!
نویسندۀ واقعی به این چیزها بیاعتنا است و میداند پسندیدنِ عکسِ جلد کتاب در شبکۀ اجتماعی، تضمینِ فروش و از آن بالاتر، تضمینِ «عمیقشدن در محتوا» نیست. بهتجربه میگویم که اینستاگرام قربانگاه نویسنده است.
سیر مطالعه بدونِ سؤال
خواندن بدون هدف، مثلِ غذا خوردن قبل از گرسنگی است. وقتی ذهنِ ما به پرسش نیافتاده، چگونه خود را جسورانه به سیر مطالعاتی میسپریم؟
سیرهای مطالعاتی که بیشتر از سوی نهادهای وابسته به حاکمیت ارائه میشود، میدانند چه میخواهند، اما آیا مخاطب هم میداند چه میخواهد؟
ارائهکنندگان سیر مطالعاتی میخواهند با ترویج کتابخوانی همفکرانِ خود را گسترش دهند. البته بعید میدانم روش درستی در پیش گرفته باشند؛ چه آنکه وقتی با شکمِ سیر و بینیاز غذا بخوری، عاقبت همهاش را بالا میآوری.
این نتیجهای است که بسیاری از نهادهای فرهنگی رسمی و غیر رسمی از کار با قشر جوان و نوجوان گرفتند. خروجیهای مدرسههای خاص مثل علوی و مفید، خروجیهای خانۀ روزنامهنگاران جوان و امثالهم در دهههای گذشته، گواهی بر این بدعاقبت بودنِ آکواریومهای فکری است.
جامعۀ بدونِ سؤال
کمی بزرگتر فکر کنیم و از آکواریوم گریز بزنیم. به متنِ جامعه بیاییم. جامعهای که ویژگیهای عمومی ضدمطالعه دارد و مشکلش فراتر از نیک و بدِ رابطه کتابخوانی و اینترنت است.
- جامعه بحران هویت دارد
این جامعه نمیداند چطور تعریف میشود، با کدام زبان، پرچم، تاریخ، دغدغۀ مشترک، آرمانِ مشترک. این جامعه همزیستی را از یاد برده است. مفهومِ «ملت» در دعواهای بیپشتوانۀ آریایی عرب مسلمان ایرانی و در شیر و خورشید و زبان و قومیت، در فساد نهادینهشده در دولت، در بیرحمی مردم نسبت به هم، در نداشتنِ معنای مشترک مضمحل شده است. - جامعۀ ایران سؤال ندارد
افراد این جامعه کمتر میپرسند. مطالبۀ حقوقشان را بلد نیستند. حقوقشان را نمیدانند. بهراحتی در زمان طلبِ حقوقشان با قدرتهای فراقانونی مواجه میشوند. در عینِ حال، ترجیح میدهند در همین ناآگاهی باقی بمانند چون مدعیاند پاسخِ همه چیز را میدانند و در هر زمینهای میتوانند اظهار نظر کنند. این جامعه احساسِ نیاز به آگاهی نمیکند. - جامعۀ ایران گرفتار سندروم اطلاعات نامفید است
وقتی نوجوان بودم، یکی از مهمترین دلایلی که برای موجه بودنِ سیاستهای حکومت میشنیدم این بود که: «الان یک بچۀ ایرانی هم میداند امریکا کجاست، رئیسجمهورش کیست و تحلیل دارد.»این دلیلِ توجیهکنندهای برای سندروم اطلاعات بود که با انقلاب دیجیتال، گسترش پرشتابتری گرفت. حالا ما دربارۀ همهچیز (همۀ چیزهای نامفید) اطلاعات داریم و اگر هم نداشته باشیم، فوری گوگل میکنیم. لحظهای نمیخواهیم از مسابقۀ «من هم خبر دارم» عقب بمانیم. مغز افراد این جامعه اقیانوسی کمعمق از اطلاعات نامفید است.
نفسپرستیهای مخاطبان
نمیتوان به موضوعِ ترویج کتابخوانی در اینترنت پرداخت و از پیشینۀ فکری-رفتاری مخاطب ایرانی غافل بود.
ما –ناگزیر- در جامعهای زندگی میکنیم که تحت تأثیر تشویقها یا رفتارهای قهرآمیز، مادرِ یک دوقطبیِ مذهبی-غیرمذهبی شده است. در این میان اگر کسی نخواهد عضوی از این کلیشهها باشد کارش زار است. اگر هم یوغِ یکی از کلیشههای عُرفی امروز را بپذیری، خواهناخواه برابرِ گروهِ دیگر قرار گرفتهای.
رفتار کتابخوانانِ ایرانی و کسانی که مدعی ترویج مطالعه هستند متأثر از نوعی نفسپرسی و بداخلاقی است. چیزی که به آن میگویم فاشیسم فرهنگی در تولیدکنندگان و مصرفکنندگان ادبیات بهشدت رواج دارد.
بسیاری از مخاطبان در قدم نخست میخواهند بدانند «خط و ربط فکری» نویسنده چیست. هر دو گروه برای پاسداری از نفسِ خود، همچون کشیشهای قرون وسطا از گروهِ دیگر فرار میکنند و به دیگران هم هشدار میدهند.
گروه غیرمذهبی (و بعضاً ضدمذهبی) بیآنکه اثری از گروه مذهبی خوانده باشد مخالفت میکند. گروه مذهبی هم همینطور. اصل بر مخالفت با چیزی است که مطلقاً دربارهاش نمیدانی.
از گروه غیرمذهبی انتظارِ بیدارذهنی ندارم، اما کسانی که پیروِ قرآن هستند که فرمود:
و کسانی که از اینکه طاغوت را بپرستند پرهیز کردهاند، و به سوی خداوند بازگشتهاند، بشارت ایشان راست، پس بندگانم را بشارت ده: همان کسانی را که سخن را میشنوند و آنگاه از بهترینِ آن پیروی میکنند، اینانند که خداوند هدایتشان کرده است و اینانند که خردمندانند.
قرآن، سورۀ زمر، آیههای ۱۷ و ۱۸
چرا اینچنین سپر میگیرند؟
امیرالمؤمنین علی (جانم به فدایش) فرمود:
«حكمت را هرجا باشد فراگير! كه حكمت گاه در سينۀ منافق بُوَد، پس در سينهاش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سينۀ مؤمن بيارمد.»
نهجالبلاغه، حکمت ۷۹ – همچنین برای مطالعۀ بیشتر بخوانید: حکمت ۷۶
مخالفت با چیزِ ناشناخته و سخن گفتن دربارۀ آن جاهلانه است.
در چنین جامعهای، ترویج مطالعه کارِ دشوارتری است؛ چرا که صحبت از «محتوا» و «علم» نیست، بلکه پیشفرضهای ذهنی قبل از تحلیلِ علم و حکمت، به داوری دربارۀ «خط و ربط» میپردازند.
بازگشت به ادعای خانیکی
ادعای هادی خانیکی دربارۀ تغییر شیوۀ مطالعه از سنتی به مدرن، کموبیش باورِ خیلیها است:
اینکه شما میگویید برخی از متخصصان و تحلیلگران معتقدند خواندن کتابهای الکترونیک بر «فرآیند پردازش مغز» اثر منفی میگذارند، بنابراین در این صورت سوار ماشین شدن را هم باید کنار گذاشت!
گفتگوی هادی خانیکی و ناصر فکوهی با روزنامۀ ایران
برای ارزیابی سطح مطالعه در جامعه، نقد ما باید فراتر از «شکل» و به سمت «محتوا» رود…. اتفاقاً گاه ما در هراس از تحولات جدید و ورود به زندگی مدرن از چیزهایی دفاع میکنیم که چندان قابل دفاع نیست و از چیزهایی میترسیم که خیلی ترسی ندارند. آنها که اهل مطالعه هستند، گروههای کتابخوان تشکیل میدهند و اتفاقاً فرآیند مطالعه را خیلی جدی دنبال میکنند و تا جایی پیش میروند که در این گروههای مجازی با نویسنده و مترجم مباحثی را طرح میکنند و با هم به مباحثه مینشینند. اینکه نشر الکترونیک به فرصت یا تهدید بدل شود به میزان کنشگری در جامعه بستگی دارد….
با این نوع باورها، بارها مواجهه داشتهام. بیایید ادعا را کمی باز کنیم.
میگویند کتابخوانی با اینترنتیشدن و دیجیتالیشدن نمرده، تغییر شیوه داده. بهتر است در قدمِ نخست تعریفی از کتابخوانی ارائه کنیم.
یک تعریف ساده: کتابخوانی به عملِ خواندنِ کتاب میگویند
حالا همین تعریف را بر اساسِ تفکرِ علاقهمندان به ترویج کتابخوانی در اینترنت کامل کنیم:
کتابخوانی به عملِ خواندنِ یک کتاب کاغذی یا دیجیتال میگویند
ظاهراً هر دو تعریف گویا و کامل است. اما صبر کنید. واژۀ کتابخوانی آنقدر بدیهی است که اغلب از عمیقشدن در معنای آن را قربانیِ سهلانگاری روزمره میکنیم.
این تعریفِ من از کتابخوانی است:
به عملِ خواندنِ کتاب که با صرفِ دقت و توجهِ منجر به فهمیدن همراه باشد، اصطلاحاً کتابخوانی میگویند.
دقت کنید که کتابخوانی با روخوانی، بلندخوانی، مرور و لیزخوردن روی کلمات تفاوت دارد. آنچه این تفاوت را رقم میزند، دو قیدِ «توجه و دقت» است که زمینۀ «تحلیل» و «تفکر» را میسازد.
در تعریفِ من، زمانِ خواندن، مکانِ خواندن، حسِ برخاسته از ابزارِ خواندن، موقعیتِ بدن در حالِ خواندن هم متغیرهایی مهماند که خودتان میتوانید تجربهشان کنید. کافی است در یک جمع، هر دو روش را امتجان کنید.
شاید دیدنِ این گراف هم برایتان جالب باشد:

پیشتر گفتهام که حضور در اینترنت، منجر به یک بیخوابی همیشگی شده و خواهناخواه ما را به گردونۀ اطلاعاتِ نامفید وارد میکند.
اگر بگوییم صورتِ کتابِ کاغذی به کتاب دیجیتال تبدیل شده، بدونِ آنکه دربارۀ نظریههای «تأثیر نور مصنوعی بر مغز» (برای اطلاع بیشتر بخوانید: این مقاله) و «تأثیر نور کتابخوانها، موبایل، تلویزیون و… بر خواب» چیزی بدانیم، نظرمان بیپشتوانه است.
به زعمِ من کتابخوانی دیجیتال نوعی تازه از خواندن است؛ خواندنی با مختصات و ویژگیهای خاصِ خود که نمیتوان آن را با «کتابخوانی» یکی دانست.
میگویند «همه جا و همه وقت میتوانی بخوانی». این چیزی نیست که با «کتابخوانی» و ترویج مطالعه جور در بیاید.
دیدن این گراف را هم پیشنهاد میکنم. در این گراف، ترجیحِ شرکتکنندگان در پرسشنامه را میبینیم:
از اینترنت فرار کنیم؟
خانیکی (و بسیاری دیگر) میگویند اگر اینطور است پس باید بگوییم ماشین هم روی عمل مغز انسان اثر میگذارد پس ماشین سوار نشویم.
اولاً این دو قیاس معالفارقاند. ماشین، طلبِ انسان به سرعت و شتاب را بالا برده و یک ابزار حرکتی است. حال آنکه کتاب چیزی است که مستقیماً روی بنمایههای زیستی بشر اثر دارد چون با مغز، با تفکر، با روشِ تحلیلِ انسانی در ارتباط است.
از طرفِ دیگر، اینترنت هم بهعنوان یک سُرسُرۀ اطلاعات، مغز را دچارِ «احساس سیری کاذب» و بعضاً «احساس کاذب آگاهی» میکند.
وقتی صحبت از تغییر روشمندی مغز به میان میآوریم، به سنتگرایی، امّلبودن و عقبافتادگی متهم میشویم. ایرادی ندارد. این شیوۀ همۀ کسانی است که در پاسخ به تردیدها و پرسشها، راهی جز اتهامزدن ندارند.
برخی سادهانگارانه میگویند: شما با کتاب دیجیتال دشمنی میکنید. موضوع اصلاً دشمنی نیست. مسئلۀ اصلی این است که کتابِ دیجیتال چیزی غیر از «کتاب» است.
پرسشِ من پا بر جا است: چگونه میتوانیم تأنی، سکون، عمقِ توجه و دقتی که برای کتابخوانی لازم است را در اینترنت و ابزارهای دیجیتال بازسازی کنیم؟
گولزنکهای موقتی
قطعِ دسترسی به اینترنت، فعالکردنِ قابلیتِ Reading Mode، خاموشکردنِ اعلانها و از این دست رفتارهای منفعلانه، شاید در کوتاهمدت ما را راضی کند، اما فقط گولزنک است.
خودمان هم خوب میدانیم که وقتی با موبایل یا تبلت کتاب میخوانیم، دستِ آخر اینترنت را روشن میکنیم و در طول زمان خواندن، به آنچه قبل از خاموشکردنِ اینترنت گذشته فکر میکنیم. حینِ خواندن هم مدام هوس میکنیم پاراگرافی را که برایمان جالب است همرسانی کنیم.
بله، اینترنت روشِ زیستنِ ما را دگرگون میکند. نمیگویم فرار کنیم. میگویم انکار نکنیم و بپذیریم و فعالانه در پیِ روش باشیم. اربابانِ فناوری به سودِ بیشتر میاندیشند نه خردِ بیشترِ انسانها.
ترویج کتابخوانی در اینترنت
حالا همۀ آن وضعیتهایی را که اشاره کردم در نظر بگیرید و به اینترنت منتقلش کنید: خالهبازی به اسمِ جایزۀ ادبی خصوصی، ریختوپاش به اسم نمایشگاه کتاب، ترویج مطالعه به اسم انقلاب و دین، ترویج مطالعه به اسمِ غیرِ دین… همگی مشکل مبنا و هدف و راهبرد دارند. آیا اینترنت را هوشمندانه انتخاب کردهاند؟ خیر. آنها اینجا هستند چون اینجا وجود دارد!
نه به ترویج کتابخوانی به شیوههای مرسوم باورمندم، نه به این حضورِ بیبرنامه و شتابزده در اینترنت. آنچه خواندید همۀ سخن نیست. در متن برخی کلمات و عبارتها را لینک کردهام. در آنجا گفتهام که چرا نمیتوان در یک بسترِ پرشتاب، از تأنی گفت. گفتهام که زمینِ اسکی، جای فوتبالبازی کردن نیست.
این جامعۀ بیسؤال در جهانِ ضدِ خردِ اینترنت، در جایی که همه بهدنبالِ ویدیوی طنز و دوربین مخفیاند، چطور به آگاهی راغب خواهد شد؟
شما هم میتوانید با رفتن به پایین متن، نظرتان را برایم بنویسید.
این نوشته مفید بود؟ با همرسانی آن در شبکههای اجتماعی، به نشر محتوای مفید کمک کنید.
حامی باشید
میتوانید با پرداخت مبلغ دلخواه از این نوشته و جریان خلق و نشر محتوا در این وبسایت حمایت کنید. نام شما در فهرست حامیان ثبت میشود.