معلمم را دیدم از امیدش به پایانِ سیاسی جنگ در منطقه گفت. او شیفتهٔ شهادت بود و داغِ دوری از دوستانِ شهیدش را سالها به دل کشید، اما شهوتِ خونریزی نداشت. اینها را برای کسانی که گوشبستن و چشمپوشیدن بر حقیقت را دوست میدارند نمینویسم. اگر دنبالکنندهٔ نوشتههایم بوده باشید میدانید لااقل طی یک سال اخیر واکنشِ هیجانی به هیچ رویدادِ تبدارِ سیاسی نداشتهام. اما ماجرای جنگ، آن هم جنگِ سوریه و عراق قصه و ماجرایی سوای سیاست است.
نه دلسپردهٔ سیاستهای نظامِ حاکم بر ایرانم، نه حاضرم ذرهای برای هوسهای انسانی که هر بنیبشری در هر جایگاهی گرفتارش میشود تره خرد کنم. مسئلهٔ جنگ در سوریه و عراق موضوعیست کاملاً انسانی. جامعهٔ جهانی و بهویژه مردمِ منطقهٔ ما (خواه ایزدی و آشوری و کُرد و عرب و فارس و سُنّی و شیعه و علوی و اسماعیلی و…) گرفتارِ بلای جهل شدهاند. جهلی که در قامتِ داعش و النصره و القاعده و طالبان و هزار فرقهٔ دیگر قد علم کرده است و به نابودی انسانیت برخاسته است.
چرا باید در سوریه جنگید؟ جنگ در سوریه اصلاً چه ربطی به ما دارد؟ آنجا کشورِ دیگریست و خودش میداند و مردمش، به ما چه؟ گوشِ مردم از این حرفها پُر است. و شوربختانه شهدایی که این روزها در تابوتهای سرد از سوریه بازمیگردند و دیگر با همسران و کودکانشان سخن نمیگویند سخت مظلومند. گاه متهم میشوند به حماقت، گاه متهم میشوند به گرفتنِ حقوقهای نجومی. آنکه سادهلوحانه به مردانِ ما تهمت میزند در سوریه میمانند تا سه میلیون تومان حقوق بگیرند باید برود فکری به حالِ مغزش کند. بد هم نیست اگر خودش را لحظهای جای آن مردان بگذارد و ببیند حاضر است برای صد میلیون تومان، فقط ده دقیقه در یک کیلومتری فوجی داعشی باشد یا نه.
جنگ در سوریه و عراق برای من جنگِ انسانیت است و از این رو جنگِ ما هم هست. اینکه سیاستبازها چه بازیای با ما میکنند بحثی سوا است. از این گذشته، همان کسانی که امروز خاک و آرامشِ سوریه را برآشفتهاند، به نابودی وطنِ ما بسیار مشتاقترند. اگر مردانِ جنگیمان در سوریه جلویشان نمیایستادند، الان مردانی که توی مهمانیها پشتِ سرِ مردانِ جنگیمان شوقاتِ حقوقهای میلیون میلیونی میسازند باید مینشستند و از داغِ ربوده شدنِ ناموسشان خاکسترِ خانهٔ ویرانشدهشان را به سر میریختند.
برابر جهل، برابرِ برادرکُشی (از هر ملیّت و نژاد و مذهب)، برابرِ انسانکُشی باید ایستاد؛ خواه در سوریه، خواه در عراق، خواه در خرمشهر. متأسفم که آتشِ جنگ را هوسرانی سیاستبازها شعلهور میکند و مردانِ دلیر باید بروند برای خاموش کردنش. مدالش بر سینهٔ مدعیانِ بزدلی مینشیند که جز پشتِ تریبونها و برای تزیین، اسلحهبهدست نشدهاند، اما سوزِ داغش را یتیمانِ شهدا و آوارگانِ بیپناه میچشند.
آخرین مرتبهای که نه دلسپردهٔ سیاستهای نظامِ حاکم بر ایرانم، نه حاضرم ذرهای برای هوسهای انسانی که هر بنیبشری در هر جایگاهی گرفتارش میشود تره خرد کنم. مسئلهٔ جنگ در سوریه و عراق موضوعیست کاملاً انسانی. جامعهٔ جهانی و بهویژه مردمِ منطقهٔ ما (خواه ایزدی و آشوری و کُرد و عرب و فارس و سُنّی و شیعه و علوی و اسماعیلی و…) گرفتارِ بلای جهل شدهاند. جهلی که در قامتِ داعش و النصره و القاعده و طالبان و هزار فرقهٔ دیگر قد علم کرده است و به نابودی انسانیت برخاسته است.
چرا باید در سوریه جنگید؟ جنگ در سوریه اصلاً چه ربطی به ما دارد؟ آنجا کشورِ دیگریست و خودش میداند و مردمش، به ما چه؟ گوشِ مردم از این حرفها پُر است. و شوربختانه شهدایی که این روزها در تابوتهای سرد از سوریه بازمیگردند و دیگر با همسران و کودکانشان سخن نمیگویند سخت مظلومند. گاه متهم میشوند به حماقت، گاه متهم میشوند به گرفتنِ حقوقهای نجومی. آنکه سادهلوحانه به مردانِ ما تهمت میزند در سوریه میمانند تا سه میلیون تومان حقوق بگیرند باید برود فکری به حالِ مغزش کند. بد هم نیست اگر خودش را لحظهای جای آن مردان بگذارد و ببیند حاضر است برای صد میلیون تومان، فقط ده دقیقه در یک کیلومتری فوجی داعشی باشد یا نه.
جنگ در سوریه و عراق برای من جنگِ انسانیت است و از این رو جنگِ ما هم هست. اینکه سیاستبازها چه بازیای با ما میکنند بحثی سوا است. از این گذشته، همان کسانی که امروز خاک و آرامشِ سوریه را برآشفتهاند، به نابودی وطنِ ما بسیار مشتاقترند. اگر مردانِ جنگیمان در سوریه جلویشان نمیایستادند، الان مردانی که توی مهمانیها پشتِ سرِ مردانِ جنگیمان شوقاتِ حقوقهای میلیون میلیونی میسازند باید مینشستند و از داغِ ربوده شدنِ ناموسشان خاکسترِ خانهٔ ویرانشدهشان را به سر میریختند.
برابر جهل، برابرِ برادرکُشی (از هر ملیّت و نژاد و مذهب)، برابرِ انسانکُشی باید ایستاد؛ خواه در سوریه، خواه در عراق، خواه در خرمشهر. متأسفم که آتشِ جنگ را هوسرانی سیاستبازها شعلهور میکند و مردانِ دلیر باید بروند برای خاموش کردنش. مدالش بر سینهٔ مدعیانِ بزدلی مینشیند که جز پشتِ تریبونها و برای تزیین، اسلحهبهدست نشدهاند، اما سوزِ داغش را یتیمانِ شهدا و آوارگانِ بیپناه میچشند.