مهارتهای لازم برای کپی رایتر چیست؟
پیشتر برخی از مهمترین مهارتهای لازم برای کپی رایتر را فهرست کردم. حالا و در این مطلب درباره مهارتهای ضروری کپی رایتینگ بیشتر میگویم:
مهارتهای لازم برا کپیرایتر شدن
- داشتنِ دریافتِ شهودی
- خلاقیت
- شناخت نسبی بازار مصرف
- مهارت در نویسندگی
- تخصص در زبان و ادبیات جامعۀ مصرف
- دایرۀ واژگانی وسیع (کسی که کم کلمه بلد است، بهتکرار میافتد)
- شناختِ دقیق و درستِ محصول/خدمتی که قرار است دربارهاش بنویسد
- شناختِ دغدغههای ذهنی بازار مصرف
- شناختِ کلی از نیازهای روز بازار مصرف
- شناختِ رسانه
- داشتنِ مهارتِ انتخابِ درستِ رسانه (بستر یا ظرفِ محتوا)
- آشنایی با مفاهیم SEO
- مهارتِ بازاریابی درونگرا
- شناختِ ابزارهای مختلفِ تولید محتوا (از جمله عکاسی، تولید ویدئو، تصویربرداری و…)
کتابخوانی لازمۀ کپی رایتینگ
کپیرایتر بدون شعر، بدون داستان، بدون فهم رسانهای، بدون روزنامهنگاری، بدون توان فروشندگی، بدون قدرت استفاده از کلمات فقط یک ادعا است.
شهوتِ فرنگینمایی خیلی از ما را مرعوب خودش کرده است. اما کسب و کارهای داخلی نخست با مشتریان ایرانی سر و کار دارند. بلد نبودن زبانِ آدمهای کوچه و بازار یک نقص بزرگ است. فارسی را خوب بلد باشیم!
کتاب خواندن نه تنها یکی از ابزارهای کاری کپی رایتینگ است، بلکه یکی از مهارتهای لازم برای کپی رایتر محسوب میشود.
دربارۀ نویسنده حرف میزنم: مصالح کارِ او کلمات هستند. او در داستانسرایی ماهر است چون تکنیک نویسندگان را مرور کرده. چطور بدون در اختیار داشتن کلمات میتوان چیزی نوشت؟
شناخت انواع محتوا
کپیرایتینگ حرفهای چندوجهیست. شناختِ اصول روزنامهنگاری، فهمِ قدرت رسانه و داشتنِ سوادِ تحلیلش، از مهمترین مهارتهای لازم برای کپی رایتر هستند.
کپی رایتر باید بیشتر از هرکس قالبهای مختلف محتوا را بشناسد و مهارتش در استفاده از صوت، تصویر، ویدیو و متن را هر روز ارتقا دهد.
بخوان و ببین و بشنو تا بهتر باشی
هر نوع محتوا برای کپی رایتر یک کلاس درس است. شعر را دست کم نگیریم. خیلی جاها یک تکمصرع یا یک تکه از ترانهای آشنا راهِ شما را برای نزدیکی به مخاطب نصف میکند.
داستانسرایی یا همان StoryTelling یکی از مهارتهای لازم برای کپی رایتر است. مردم «داستان» میخواهند نه توصیه و نصیحت و انذار و دستور. داستان بخوانیم، زندگیِ موازی را با داستانها تجربه کنیم و داستانگویی بیاموزیم.
تماشای جهان از زاویه دید مخاطب
کپیرایتر باید خود را جای مخاطب بگذارد. همزمان باید از فکر کردن بهجای مخاطب پرهیز کند. یعنی چه؟
وقتی چیزی تولید میکنید نگویید «این که معلوم است، همه میفهمند.» اشتباه میکنید. «
همه» در این تفکر، فقط و فقط وجه ستایشگرِ خودتان است که میخواهد بگوید نقصی در کارتان نیست. خاموشش کنید.
بعد خودتان را بگذارید جای مخاطب و ببینید او چطور به موضوع نگاه میکند. اگر لازم است از دیگران بازخورد بگیرید.
جای خالی را پُر کنیم
کار تکراری خلاف روحیۀ کپیرایتر است. خلاقیتِ شرافتمندانه را به کار بگیریم تا دنیا را بهتر کنیم و چیزی بهتر به انسان ببخشیم.
قشنگ بود