مدتی پیش دکتر محمد حنیف -نویسنده- ایمیلی بزرگوارانه برایم فرستادند و بابتِ نگارش تذکره اندوهگینان دست‌مریزاد گفتند. بزرگی را تمام کردند و در ادامه یادداشتی را که بر این رمان نوشته بودند ضمیمه کردند. یادداشتِ ایشان را در ادامه می‌خوانید:

تذکره اندوهگینان یک حرف ناگفته است

نقد دکتر محمد حنیف بر رمان تذکره اندوهگینان

نقد دکتر محمد حنیف بر رمان تذکره اندوهگینان

کتاب «تذکره اندوهگینان»، یک راه نرفته است؛ یک حرف ناگفته؛ یک دریچه تازه به هستیِ در معرض خطر میراث بشری. «رمان است راستی این کتابی که می‌خوانم؟» این سوالی‌ست که هر خواننده بعد از خواندن اولین صفحات تذکره اندوهگینان از خود خواهد پرسید؛ نگاه چشم‌ها که کنجکاوانه و مردد بر سطرهای اثر بگذرند و خواننده متعجب، نام‌های نام‌آوران سپهر ادبیات را نیز در جای‌جای کتاب ببیند، یقین خواهد کرد که با یک کتاب داستان روبرو نیست.

به مرور که چهره‌های آشنا و خاطره‌انگیزی چون دکتر علی‌اصغر حکمت، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، ایرج فولادوند، دکتر ذبیح‌الله صفا، دکتر محمد جعفر محجوب و جلال‌الدین همایی، ناتل‌خانلری و فروزان‌فر … را در نقش‌های کوتاه دوره حیاتشان ببیند، که اغلب هم مطابق واقعیت حضورشان نقش‌آفرینی می‌کنند، به این نتیجه خواهد رسید که در حال خواندن کتابی تاریخی ادبی‌ست.

کتابی موسوم به تذکره اندوهگینان که اولین یابنده آن ادعا می‌کند نسخه‌اش متعلق به قرن هفتم است و آن هم رونوشتی‌ست از تذکره‌المغمومین قرن چهارم که تصحیح شده و با زیرنویس‌ها و توضیحات مصحح ارائه شده است. اما ورق ورق که جلوتر می‌رود؛ درمی‌یابد که حسام‌الدین مطهری، هوشمندانه تاریخ را به سخره گرفته است. «تاریخ دروغی‌ست در لباس حقیقت. و داستان سراپادروغِ پر از راستی‌ست.»

داستان با سوال درونی عبدالله شروع می‌شود: «علت اندوه من چیست؟» در جستجوی پاسخ این سوأل به کودکی باز می‌گردد، از نوجوانی عبور می‌کند و درجوانی و عبورش از وادی‌های عجیب، در حالتی از خلسه و رویا، دختری می‌بیند در مهی غلیظ. عبدالله دست می‌برد تا بازوی دختر را بگیرد که دختر محو می‌شود و عبدالله گرفتار می‌آید.(عاشق شدن قهرمان بر تصویر زنی زیبا، پیشتر در آثار ادبی و فرهنگی فارسی متعددی از جمله خسرو و شیرین، سمک عیار، امیرارسلان و فلک‌نازنامه تکرار شده است.)

مادر در جستجوی عشق فرزند، به فاطمه دختر طاهر می‌رسد. از خانه برون می‌شود و به خانه طاهر می‌رسد. به خانه مردی که از خواستگاران او بوده است. چون شوی مادر عبدالله بمرده، طاهر او را طلب کرده و کام نیافته است. مادر می‌داند که نباید قدم بگذارد به خانه طاهر، اما نژندی فرزند که به خاطرش می‌آید، کوبه به در می‌زند. تا فاطمه دختر طاهر را برای پسر خویش خواستگاری کند. نویسنده تا اینجا خواننده را به دنبال خود می‌کشد و با زیرنویس‌ها و توضیحاتش طعنه‌ها بر نگارندگان وقایع دنیای گذشته می‌زند. طاهر به درگاه می‌آید.

درمی‌گشاید و مهمان به اندورن خانه می‌خواند و فاطمه به او می‌پیوندد. چون چشمان طاهر را سیمای زن پر می‌کند، نگاه پارسا و جسورش او را خجل می‌سازد. به اندرون بازمی‌گردد  و مهمان با فاطمه وامی‌نهد و خود می‌رود تا زخمِ سربازکرده هزار تیغ افسوس را مرهم کند. مادرِ عبدالله به اشتیاق و مهر، دستان عروس می‌گیرد و می‌گوید: «یافتمت…. چشم‌انتظار داری دختر، چشم‌انتظار داری دلبرک.»

درست در جایی که مادر عبدالله با خود می‌پندارد که دعایش میوه داده است، ناگاه خانه می‌لرزد و آتا‌خان، سالار ترک پا به میدان می‌گذارد. آتا‌خان فرزند یاووز است، فرزند یالچین. پسر سرداری که پیش‌تر ملازم سلطان محمود غزنوی بوده است… آتا‌خان نیز دلباخته فاطمه شده است و از طاهر می‌خواهد که دختر را عروس کرده به حجله آتا‌خان بفرستد. در مهلت تعیین شده، طاهر، دخترش را فراری می‌دهد تا در سرزمینی دیگر، در سرای یکی از دوستان جوانمردش پناه بگیرد، پس از آن، عبدالله و آتاخان به فاصله در پی فاطمه رهسپار می‌شوند. و باز نویسنده در نقش مصحح، حاشیه‌ها بر قصه می‌زند، آنگونه که رسم تصحیح چنین کتابهاست.

تا اینجا نویسنده کاری می‌کند کارستان، اما داستان بعد از گذر از این فراز، خواننده را با چشم‌اندازی بدیع‌تر روبرو نمی‌سازد. قصه با ملال پیش می‌رود و گاه از نقطة اصلی ثقل خود دور می‌شود. زبان که همچنان یکدست تا پایان راه همراه شده، با تمام قدرت و قوتش، توانایی جزئی‌نگری را که لازمه رمان است، به خواننده نمی‌بخشد. و او را به بطن زندگی شخصیت‌ها نمی‌برد.

با این حال، تذکره اندوهگینان، یک راه تازه نشان می‌دهد. و این جسارت، در زمانه‌ای که ساختارها در چارچوبهای معین و مشخصی تکرار می‌شوند، و حتی عبور آگاهانه از مرزهای ژانرها نیز با عتابِ منتقدان روبرو می‌شود، غنیمتی‌ست برای چون منی که درس‌هایش را از لابلای آثار دیگران می‌آموزد. نیمه اول رمان تذکره اندوهگینان، کلاس درسی بود که شرکت در آن، سر ذوقم آورد. دست مریزاد آقای حسام‌الدین مطهری.

تذکره اندوهگینان رمانی ۲۳۲ صفحه‌ای است که توسط نشر اسم منتشر شده است و در آستانه چاپ دوم قرار دارد.

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com