در حاشیۀ اپرای یحیی: ایوب تکه‌تکه‌تکه از مال و مکنت و جاه و مقام و منزلت و عزت دور ماند. سپس به جذام آلوده شد. «نصیحت‌گرانِ غم‌فزا» تنهایش گذاشتند. به خاکستر نشست. خود را به خاک می‌مالید تا التیامی بر دردش شود. تنش یک‌سر سیاه و وجودش بدبو و چهره‌اش کریه شد. گفت:

تنهایی‌اش

«کودکان نیز مرا خار می‌دارند

اگر برخیزم به بدگویی‌ام می‌نشینند

جملۀ محرمانم از من بیزاری می‌جویند،

و محبوبانم روی از من برمی‌تابانند،

استخوان‌هایم به پوست و گوشتم چسبیده است،

آه! ای کاش می‌توانستم با پوستِ دندان‌هایم از آن خلاصی یابم…

شما ای دوستانم! رحم بیاورید بر من،

چرا که دستِ خدا مرا فرو کوفته است…

می‌خواهم سخنانم درنگاشته شود،

و در کتیبه‌ای حک شود…».

عهد عتیق، کتاب ایوب، باب ۱۹

ایوب باید توبه کند

لب به سرزنشش گشودند و او را «عاصی» خواندند و گفتندش: «تویی گناه‌پیشه». گفتندش:

و اکنون که نوبت به تو رسیده است، شکیب از کف داده‌ای؟ خود مبتلا گشته‌ای و یکسر پریشان شده‌ای!

آیا اطمینان تو بر پرهیزگاری‌ات نیست؟ و امیدِ تو بر زندگیِ کامل نیست؟

به یاد آر! کدام بی‌گناه هلاک گشت؟…

…آری، نیکبخت انسانی که خدا او را تأدیب می‌کند!

عهد عتیق، کتاب ایوب، باب ۴ و ۵

گفتندش: «اگر بی‌عیب و درستکاری، از هم‌اکنون مراقب تو خواهد بود و منزلت و حق تو را باز خواهد گرداند».

دردی که محک ندارد

ایوب بنالید و به‌آوایی دردآلوده گفت:

آه! ای کاش می‌توانستند اندوهم را وزن کنند و جملۀ آلامم را بر ترازو نهند…

و گفت:

این زمان در نظر من چنین هستید: چون بلا را می‌بینید ترسان می‌شوید.

پس آیا شما را گفتم مرا هدیه دهید و از اموال خویش پیشکش بخشید یا مرا از قید و بند ستمگر به در آرید و از دستان تندخوی برهانید؟

مرا تعلیم دهید، آنگاه دم فروخواهم بست، مرا بنمایانید کجا به راه خطا رفته‌ام. سخنان منصفانه را بی‌مرارت برمی‌تابم، لیک عیب‌جویی‌های شما از چه روست؟

همان، باب ۶

و گفت:

چون پای دراز می‌کنم در دل می‌گویم: «کی روز خواهد شد؟» و چون برمی‌خیزم: «کی به شب خواهم رسید؟» و مدام در تب‌وتابم و افکار پریشان مرا می‌آزارد. تنم پوشیده از کِرم و غبار و پوستم چرکین و گره‌گره است. روزگارم تیزروتر از ماکوی بافنده سپری شد: گذرانی عاری از امید.

ایوب بی‌چیز بود و جذام داشت. رهایش کردند. گفت: به من رنج رسیده است و حال آنکه تو مهربان‌ترین مهربانانی. و گفت: پروردگارا! شیطان به من رنج و عذاب رسانده است.

ایوب یعنی بازگشته به‌سوی خدا.

منابع:

  • عهد عتیق، جلد سوم، ترجمۀ پیروز سیار
  • کتاب ایوب، گزارش فارسی قاسم هاشمی‌نژاد
  • کتاب ایوب (از Word Project)
  • قرآن
ایوب را به یاد آر
حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com