اشاره: وضعیت کشور ما بد است. از یک سو به حاکمان و دولتمردانی فاسد، ناراست و خودکامه گرفتار شدهایم و از سوی دیگر استعمارگرانِ کهنهکارِ نوپوستین در تدارکِ خردکردنِ ما هستند. از یک سو رسانههای درونمرزی با وقاحت دروغ به خوردمان میدهند و از سوی دیگر خودفروختگانِ بدگِل بههوسِ چند برگ دلار برایمان خبر میخوانند. ما در آنچه میبینیم سهیم و شریک هستیم. در سلسله نوشتههای فاصلۀ ما تا رشد دربارۀ همین حرف میزنم.
برای ملتی که منکر ناهنجاری اخلاقی خود است و تکتکِ شهروندانش خود را بری از عیب و دیگران را منشأ همۀ بدیها میداند، پذیرفتنِ خطا دشوار است. نفسِ ما دوستدارِ تحسین و تأیید است. اگر این تحسین را از دیگران دریافت نکند، خودش دست به کار خواهد شد.
اغلبِ ما تصویری فرشتهگون از خود در نظر داریم. ما کشورمان را آکنده از پلیدی و فساد میدانیم و حاضریم هر چیزی را (حتی بدیها و شکستها و اشتباههای خودمان را) به گردنِ «وضعیت بد مملکت» بیندازیم، اما کمتر در عیبهای خود دقیق میشویم. حتی اگر یک دوست یا مشاور یا معلم حرفی از عیب و نقصمان بزند، از درون یا آشکارا برآشفته و دمغ میشویم.
وضعیت یک کشور آینۀ تمامنمای مردم و حاکمان آن کشور است. ما هم در ناهنجاری اخلاقی امروز کشورمان شریک هستیم. یک نظام اجتماعی بدون پایبندی به ارزشهای اخلاقی انسانی (فارغ از ایدئولوژی و مذهب) سرنوشتی جز تبدیل شدن به خرابه ندارد. میتوان سیاههای بلند از کژیهای اخلاقی ما ایرانیها تهیه کرد.
جوانان ۱۳۴۰، جوانان ۱۳۹۰
ورقزدنِ کتابهای قدیمی همیشه حس و حالِ متفاوتی دارد. شاید شما هم بنا به ضرورت یا کنجکاوی یکی-دو کتابِ چاپ دهۀ ۴۰ و ۵۰ را ورق زده باشید. برای من که سالها روزنامهنگار کتاب بودم، ورقزدن کتابهای قدیمی کشفیاتی بیشتر از نتیجۀ یک کنجکاوی ساده داشته.
اغلب آثار ترجمهشدهای که در دهههای ۴۰ و ۵۰ منتشر میشدند دارای مقدمه یا پیشگفتاری مفصلاند. یکی از وجوه مشترکشان اشارۀ مترجم یا ناشر به مخاطبِ کتاب است. در بیشترِ این نوع آثار، کلمات و تعبیرهایی مانند «جوانان جویای علم»، «جوانان تشنۀ علم» و امثالهم آمده است. دربارۀ دورهای از تاریخ حرف میزنم که کمونیسم بهعنوان یک مکتبِ فکری-سیاسی پرنفوذ در حال گسترش بود و در عین حال مکاتب فکریای مانند اگزیستانسیالیسم و دیگر مکاتب فکری در ادبیات، هنر، سیاست، اقتصاد، روانشناسی و حکمرانی اجتماعی نمود داشتند.
عصر زندگی یا ترجمۀ آثارِ متفکرانی مثل برتراند راسل، آلبر کامو، ژان ژاک روسو، ژان پل سارتر و تاثیرگذاری آثار فکری بر سیاست و علم و اقتصادِ جوامعِ مختلف اروپایی و آسیایی (از جمله ایران) بود. جوامع مختلف تشنۀ یافتنِ روزنههای نو به سوی سعادت بودند و میخواستند با نگرشهای مختلف آشنا شوند.
این اشتیاق بازار کتاب را رونق داده بود. طبق آنچه ناشران باسابقه میگویند، در عصری که جمعیت ایران یک چهارم جمعیت فعلی و نرخ بیسوادی حدود ۵۰% بوده است، میانگین تیراژ کتاب به بیش از ۵۰۰۰ نسخه میرسیده است. متوسط تیراژ کتاب در سالهای اخیر به کمتر از ۱۰۰۰ نسخه رسیده است.
دورۀ تاختوتاز مصرفگرایی
شاید شما از آن دسته افراد باشید که با آوردن این توجیه که «علم فقط از طریق کتاب آموخته نمیشود» کاهش اشتیاق به کتابخوانی را طبیعی بدانید. یا شاید معتقد باشید رمان خواندن کاری بیفایده است و نمیدانید چرا باید رمان بخوانیم. به هر روی، اگر با خودمان روراست باشیم میتوانیم نشانههای آشکارِ بیدانشی و جایگزینشدنِ اعتیاد به شبکههای اجتماعی به جای دانشطلبی را ببینیم.
ما با کنار گذاشتنِ شوق به آموختن و حکمتآموزی (چه با کتابخوانی چه با هر روش دیگری)، سرگرمِ بازیهای خودخواهانهای مثلِ پولپرستی، مصرفگرایی و فناوریزدگی شدهایم. چند نفر از ما ایرانیان میتواند ادعا کند از ناهنجاریهای اخلاقی دور است؟ چند نفرمان میتوانیم ادعا کنیم فرصتِ پارتیبازی، کلاهبرداری، حقخوری، زیر و روکشی، دروغگویی، اختلاس، رشوهگیری، رشوهدهی، نزولخواری و نزولگیری را داشته و مرتکبش نشدهایم؟ چند نفرمان میتوانیم ادعا کنیم دستِ کم یک بار در زندگیمان در صف نانوایی یا صف وام بانک به پارتیبازی آلوده نشدهایم؟
روشن است که وقتی به حقوق انسانی و شهروندی خود آگاه نباشیم، ارزشهای اخلاقی را نشناسیم، به ارزشهای اخلاقی و انسانی باورمند و متعهد نباشیم و مسؤولیتگریزی را بر مسوولیتپذیری ترجیح بدهیم، جامعهمان نابهسامان خواهد شد و حاکمانِ فاسد راحتتر میتوانند بر ما حکمرانی کنند.
چطور باعث رشد و گسترش ناهنجاری اخلاقی میشویم؟
احتمالاً از مشارکتِ فعالانۀ خود در گسترش و رشد ناهنجاریهای اخلاقی بیخبریم. آنجایی که در نقشِ مخاطب، بیننده یا شنوندۀ یک ویدیو یا صوت قرار میگیریم که ساختار یا محتوا یا نتیجهاش «تایید ناهنجاری» است، بهعنصری تأییدکننده تبدیل شدهایم. فرقی ندارد آن ویدیو یا صوت را بپسندیم، به اشتراک بگذاریم یا فقط مصرفکنندهاش باشیم، در هر صورت ما به فراگیرترشدنش کمک کردهایم.
تماشاچیانِ ویدیویی مخفیانه که موجب هتک آبروی یک فرد میشود، تماشاچیانِ یک ویدیو که در آن الفاظ رکیک بیان میشود، تماشاچیان ویدیویی که در آن اطلاعات نادرست و غیرعلمی با قطعیت بیان میشود، تماشاچیان ویدیویی بهظاهر طنز که در آن کسی یا کسانی مورد اهانت واقع میشوند، تماشاچیان ویدیوی افرادی که عمل یا گفتارشان نوعی هنجارشکنی و عمل ضداخلاقی است، همگی در گسترش ناهنجاری سهیماند.
تماشا یا شنیدنِ ناهنجاری اخلاقی دو وجه دارد:
- اثر فردی: چشم و گوش و لامسه و چشایی ما، دروازههای ورودِ معناها و مفاهیم به روحِ ما هستند. روحِ ما از آنچه جسممان تجربه میکند خوراک میگیرد و بهمرور شکل پیدا میکند. کودکی را فرض بگیرید که هرگز یک فحش رکیک نشنیده. اگر بر حسب اتفاق آن فحش را خارج از بافتِ معنایی (Context) بشنود، درکی از آن ندارد. اما اگر با آن آشنا شود، در معرض استفاده از آن قرار میگیرد، مگر آنکه روحی تربیتشده و مراقبتشده داشته باشد و قدرتِ مهارِ نفسش را بهخوبی به دست گرفته باشد.
- اثر اجتماعی: الگوریتمِ شبکههای اجتماعی به دیدهشدن و شنیدهشدن واکنش نشان میدهند و تعدادِ مخاطبان را عاملِ «محبوبیت» میشمرند. زنی بیهنر که با نمایش بدنش یا مردی بیهنر که با دروغپردازی و دریدگی اخلاقی جلب توجه میکنند، در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و… محبوبند، نه چون محتوای ارزشمند و مفید تولید میکنند، چون نفسِ کنجکاو و پلیدپسندِ هزاران نفر از ما با تماشایِ بیهنریِ آنان، به فراگیرترشدنشان کمک کرده است.
ما حکمتآموزی و رفتن بهدنبالِ سرچشمههای حکمت را فروگذاشتیم و تماشاچیِ ابتذال شدیم. کسی که در آستانۀ افتادن از صخره است در قیاس با کسی که به صخرهای امن تکیه داده میبایست نیرو و دقتِ بیشتری صرف کند.
فردیت و جامعۀ ما در حال سقوط است، اما مشغول شوخی شدهایم.
سلام اقای مطهری ممنون از وبسایت خوبتون. جناب من یه داستان نویس هستم. میتونم یکی از داستانامو براتون بفرستم؟ دوست دارم نظر شما نویسنده بزرگ رو دربارش بدونم . با سپاس فراوان
سلام دوست بزرگوار
من دانش و صلاحیت لازم برای نظر دادن را ندارم. بهنظرم بهترین کار تمرین و تکرار در خواندن و نوشتن است.
سلام. من مدتهاست که شما را دنبال می کنم در فیدخوان و ازقدیمی ها هستم. خواستم بگم این ذوق نوشتن رو ببرید سمت درامدزایی…هم عشق و علاقه تان را انجام می دهید و هم پول درمیارید. ببخشید صریح میگم ها ولی این حرفها برای مردم و جامعه ما، نون و اب نمیشه..خریدار هم نداره زیاد
سلام
ممنونم از شما که میخوانید.