امیر محزونیه: کتاب از موضوعاتی است که سر و صدا زیاد دارد اما همهٔ این های و هویهایی که در اطراف آن است تا به حال مشکلی را از درد بیدرمان آن حل نکرده است. همه از کمبود مطالعه مینالند اما کمتر کسی میداند که واقعاً باید چه کرد و از کجا شروع کرد. دلیل آن البته ساده است! کم هستند کسانی که مسئولیت داشته باشند و موضع دلسوزانه نسبت به آن داشته باشند و روی حرفشان بشود حساب کرد. کتاب کالای فرهنگی است که تنها باید در دوران مدیریت جناب مدیر آمارش را بالا برد و همین! این وسط تنها حرفهای در این رابطه را باید از کسانی شنید که دردِ کتاب دارند و با آن حشر و نشر داشتهاند. نویسندهٔ کتاب «حاشیه بر کتاب» هم از کسانی است که خود در این حوزه شهود کرده است. نویسنده درد کتاب دارد و کتاب هم حاصل تجربیات و سلوک و دریافتهای شخصی اوست و به همین خاطر است که اگر اندکی با کتاب مانوس باشید و سر و کارتان با کتاب افتاد باشد بسیاری از موقعیتهایی را که نویسنده ترسیم میکند درک میکنید. حاشیه بر کتاب را بخوانید تا بفهمید دولتی کردن فرهنگ چه معنایی دارد. حاشیه بر کتاب از همین نظر نگاه متفاوتی به این حوزه دارد. مقالات متعدد کتاب سعی در به تفصیل در آوردن اجمالیست که خیلی از آن گفته شده اما به اثبات رساندنش کارهایی از این نمونه میخواهد و آن هم سیطرهٔ «فرهنگ دولتی» است. حوزهٔ کتاب هم قربانی همین نگاه است که نویسنده با موشکافی این مسئله را و حواشی آن را نشان میدهد.
کتاب «حاشیه برکتاب» انسان را به یاد جملهای میاندازد که جمالزاده سالها پیش گفته بود: «از ماست که بر ماست! ». خیلی از گرههای کوری که در حوزهٔ کتاب مدام کورتر میشود به خاطر دولتی بودن آن است. کتاب مثل نوجوان لوس و ننری شده که پدر و مادر محبت کردن به بچه را اینطور میدانند که باید هر روز بیشتر زیر بال و پر او را بگیرند تا به او آسیبی وارد نشود. به او اجازهٔ بازی نمی دهند چون برایش ممکن است خطر داشته باشد و بچه موظف است هر چه را پدر و مادر صلاح میدانند انجام دهد و از خود آزادی ندارد. مطهری به خوبی همین وضعیت را نشان میدهد و دلایل خود را دربارهٔ عواقب این سیطرهٔ بی حد و حصر دولت بر کتاب بازگو میکند. خصوصاً درجایی از کتاب که نمایشگاهِ کتاب را نقد میکند. نمایشگاهی که در دید «کمّینگرانه» دماسنج وضعیت کتابخوانی شده است و ضیافتی است که با آن آمار و اعداد کتابخوانی در کشور بالا برده میشود. نویسنده و نگاهی که به حوزهٔ کتاب دارد اما از سرزمین دیگری آمده است! از سرزمینی که در آن کیفیت مهم و واقعی است نه آمار غیرِ واقعی و شعبدهبازیهایی که نشان داده میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت کتاب راهکارهای شفاف ارائه شده برای حل معظل کتابخوانی است. واقیت آن است که بسیاری از اوقات این «جزئیات» هستند که کلید حل مسائل فرهنگی هستند منتهی اندک هستند کسانی که از بند «کلیات» رها شوند. مطهری اما در حاشیه بر کتاب به خاطر انس با کتاب به این جزییات رسیده است و راهکارهایی ارائه میدهد که شاید به ظاهر ساده باشد اما همین مسائل ساده را کسی میفهمد که تمام پیچیدگیهای این حوزه را درک کرده باشد.
حاشیه بر کتاب حاشیه دیگری نیز دارد و آن هم انتشار آن توسط یک ناشر خوب شهرستانی است. «آرما» انتشاراتی اصفهانی است و نویسنده یک تهرانی است! مطهری راحت میتوانست این کتاب را با با یک ناشر تهرانی و احتمالاً دولتی و طبیعتاً با حقالتالیف بیشتر به چاپ برساند. اما اعتماد به یک ناشرِ شهرستانی یک درس بزرگ دارد و نویسنده علاوه بر آن که در متن کتاب به دنبال آن میگردد در «حاشیهٔ» چاپ آن و در عمل هم ثابت میکند که ترجیح میدهد به صورت خصوصی کار کند و از رانت تهرانی و پایتختی استفاده نکند و نشان دهد فرهنگ تنها متعلق به تهران نیست! نویسنده به نوبه خود بهای این گزاره را پرداخت کرده و ثابت میکند هم در «نظر» از فرهنگ دولتی تبری میجوید و هم در «عمل»!