در پاییز ۱۳۶۶ اسبی رامناشدنی متولد شد. در صبحی که برگها رقصکنان فرو میافتادند، پیامبرِ عصیانگرِ بیپیرویی زاده شد. نامِ سلولِ سلحشور را که بر مرگ فائق آمده و به جنین و نوزاد تبدیل شده بود «ایمان» گذاشتند. او بعدها نام هنری «حسامالدین» را برای خود انتخاب کرد.
من حسامالدین مطهری هستم، انسانِ کوچکی که فکر میکند، مینویسد و داستان میگوید.
رماننویسی به قول میلان کوندرا «کاوش در هستی» است. هر رماننویس، پیش از آنکه اثری بنویسد، آن اثر را زندگی میکند. منظور از «زندگی کردن» در اینجا، تجربۀ عین به عینِ چیزی که به رمان تبدیل میشود نیست، از «تفکر و تجربه شهودی» حرف میزنم.
نوشتن برای من طی طریق است. جستجوییست افتان و خیزان در پی معنا و مفهوم زندگی. در این مسیر، کلمات قدمگاههای خونین مناند، چرا که این جستجو، جستجوییست همیشگی و پررنج برای رسیدن به شادی حقیقی.
بهقول اروین یالوم:
«داستاننویس اگرچه خصوصیات شخصیتیاش را میان شخصیتهای داستان تقسیم میکند، در نهایت بسیار خودافشاگر است».
زندگی را موهبتی میدانم که باید شکرگزارش بود. زندگی سفری از نقطۀ پستی و هیچ، به نقطۀ کمال است. ما همه مسافریم. با این نگاه، آدمی امیدوار به حساب میآیم چون همواره دلیلی برای زندگی دارم: جستجوی خود و معنی خود.
من برای سرگرمکردنِ مخاطبم داستان نمیگویم. مینویسم تا راوی نتیجههای کاوشگریام باشم.
شاید بخواهید بدانید کی به دنیا آمدهام و کجا و چطور. زادۀ پاییز ۱۳۶۶ خورشیدیام. بقیهاش هم اهمیتی ندارد.
ما برای فهمیدن به زمین آمدهایم و هر کس در هر نقشی، میباید در این مسیر حرکت کند.
این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربهنویسی (UX Writing) و تبلیغنویسی (Copywriting) مشغولم.
کتابهای حسام الدین مطهری
حسام الدین مطهری’s books on Goodreads