رمان کلت۴۵

گذرِ از گنگیِ فصلِ اول!

نوشتۀ 26 خرداد 139216 تیر 1399One Comment
مهرانِ شیخی: قبل از عید بود که به کتاب فروشی یکی از دوستان رفتم و ایشون پیشنهاد داد تا از چاپ 92 براش کتاب رسیده من انتخاب کنم ، تا دیدم اسم کتاب را برعکس همه کتاب ها که اول نگاه میکنم به کلیت نه اسم اما این کتاب را بخاطر اسمش انتخاب کردم
نقطه قوت اول اسم کتاب ، پر از ابهام و حرف
فصل های اول کتاب کمی گنگ بود برام اما هرچه جلو رفتم خودمو پیدا کردم
موقع خوندن من توی قصه بودم ، خودم تصمیم میگرفتم یک جاهایی
یک جاهایی من جواب میدادم بجای نوشته های شما
شاید یک نقطه قوت کتاب شما این باشه که درست تو همان زمان بود نه فراتر نه عقب تر اما هنوز هم جای کار داشت
شبهات ، دقیق مال همان زمان بود
نحوه نوشتار و ارتباط دادن کلمات و عامیانه بودن خیلی تو چشم میخورد و مخاطب با شخصیت ها ارتباط راحتی برقرار میکرد
کلیت داستان در مورد نشان دادن فرد مذهبی خوب بود اما یک چیز کم داشت اونم ارتباط با خدا و ائمه که نمیدونم اگر بیشتر می بود شاید برای شخصیت صالح بهتر بود، مخصوصا وقتی در خدمت حاجی خدمتی بوده و مخصوصا خانم حاج خدمتی با اون اوصافش
راستی یک نکته ظریف ، قطع کتاب خوب بود و مخصوصا چاپ جلد کتاب و اون علامت نشانه که کار جالبی بود
چون کتاب را قبل عید خوندم و تو این بحبوحه انتخابات ذهنم خیلی شلوغ بود وقت نشد بیشتر از این بنویسم
بازم هم از نوشته زیبایتان تشکر میکنم انشالله نوشته های بعدی شمارو بخونیم .
با تشکر
حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

One Comment

  • سپیده فرضی گفت:

    چرا صالح باید مثل حاج خدمتی و همسرش فکر کنه؟!!!!!!
    به نظرم صالح به دنبال مذهب نبود بلکه فقط به فکر انتقام یا فرو نشاندن کینه ای چند ساله بود.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com