رمان کلت۴۵

کلت ۴۵؛ تجربه‌ی لذت‌بخش رمان‌خوانی با حال و هوای روزهای پائیزی

محسن دلیری / صاحب‌نیوز: “کلت ۴۵″، اولین اثر “حسام الدین مطهری” است که در قالب یک داستان بلند روانه بازار شده است. این داستان، روایت خواهر و برادری است به نام های “مینو” و “صالح” از خانواده “فیروزی”، که بنا بر شرایط و پس از کشته شدن والدین شان در تب و تاب انقلاب، هر یک به خانواده ای جداگانه سپرده می شوند. خانواده ای که “صالح” در آن بزرگ می شود خانواده ای انقلابی است و نقطه مقابل آن، “مینو” در خانواده ای بزرگ می شود که جزو مجاهدین خلق هستند و این دو پس از چندین سال، بر اثر اتفاقاتی که در داستان رخ می دهد، مقابل یکدیگر قرار می گیرند.

“کلت ۴۵″ را با نثری روان و بیانی ساده و در عین حال فنی، می توان یکی از موفق ترین آثار داستانی دانست که درباره یک رویداد تاریخی (تقابل خانوادگی مجاهدین خلق و انقلاب اسلامی) نوشته شده است. داستانی که با داشتن فضاسازی های مناسب و در بعضی موارد شاعرانه، خواننده را ترغیب می کند تا ادامه داستان را دنبال کرده و از شخصیت پردازی های این داستان لذت ببرد. این داستان را می توان داستانی با ادبیات همان زمان، یعنی پیش از انقلاب اسلامی و چند سال اول پس از آن نام برد. چرا که لحن نویسنده ای که در آن زمان زندگی نکرده و تجربه ای هم از آن زمان ندارد، درست مانند کسی می ماند که آن دوران تاریخی را گذرانده و به خُلق و خوی مردم آن زمان و اتفاقات آن دوره اشراف کامل دارد. حال آنکه نویسنده متولد سال ۱۳۶۶ است و شاید فقط از روی مطالعه و شنیده هایش دست به نوشتن چنین رمانی زده است. البته از خلاقیت نویسنده نیز نمی توان غافل شد. چرا که به خوبی به چهارچوب داستان بلند واقف است و در بسیاری موارد با استفاده از آرایه های ادبی، ترکیبات زیبایی را خلق کرده که برای هر خواننده ای دل نشین است.

در بخشی از این کتاب آمده است: “آدم ها همیشه فکر می کنند اتفاقات بد فقط مال دیگران است. اما چرخ زندگی می چرخد و بالاخره روی تلخش را به همه نشان می دهد. درست وقتی حواست به خوشی هاست، بلا یک حفره در زندگی ات پیدا می کند. آن وقت خودش را مثل خون مسموم توی رگ های زندگی می دواند و همه عضلات کاری را فلج می کند.”

تلخی وقتی پا به زندگی ات می گذارد، از تو اجازه نمی گیرد و هشدار نمی دهد. آرام می آید، صبورانه و بی صدا پیش می رود و یک دفعه– مثل سربازان اسب تروا- از قالبش بیرون می پرد و می گوید: “آها… تو شکست خوردی… همه چیزت را از دست دادی.” و در این مدت تو حتی فرصت نکردی بفهمی از کدام سوراخ گزیده شدی. از خودت می پرسی: “یعنی این زندگی من بود که فرو ریخت؟” و ترجیح می دهی به خودت جوابی ندهی. همه چیز روشن است؛ یادآوری زجرت می دهد. اما در خانواده فیروزی دیگر کسی نبود که از این یادآوری رنج بیرد. تنها کسی که گاهی به آن ها فکر می کرد حاج خدمتی بود. اگر چه چند سال می شد که او هم دیگر بهشان فکر نمی کرد، با پیدا شدن سر و کله جوانک سوءقصد کننده دوباره مثل یک قاضی سعی کرد بفهمد چه بلایی سر فیروزی ها آمد. اما او از خیلی چیزها بی خبر بود.

یک روز روی تلخ زندگی سراغ خانواده فیروزی آمد. بلا نرم نرم از سوراخی وارد شد و به مرور همه زندگی این خانواده کوچک را گرفت و وقتی علنا خود را نشان داد که دیگر کار از کار گذشته بود…

روشن است که در این داستان، نویسنده سلیقه جامعه امروز خود را نیز در نظر گرفته است و بر مخاطب پسند بودن داستان خود در ادامه داستان، تاکید می کند. می توان با استقبال خوب مخاطبان از چاپ اول این کتاب و به چاپ دوم رسیدن آن، مهر تاییدی بر عامه پسند بودن “کلت ۴۵″ زد. کتابی که با حجم زیاد خود به خاطر شیرینی داستان، وقت کمی را از خواننده می گیرد و با قیمتی مناسب می تواند تجربه لذت بخشی در خواندن رمان های امروز باشد.

کلت ۴۵ را نشر آرما منتشر کرده است. یک ناشر اصفهانی که سری در میان ناشران بزرگ بلند کرده است.

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com