دربارۀ فرهنگ

شهید اگر بود امیرچخماق را پاسداری می‌کرد

اگر شهید معتبر است (که هست)، محتاجِ آبرو و اعتبار گرفتن از میدانِ امیرچخماق نیست. جنگ و مرافعه بر سرِ دفنِ شهید، هواداری از شهید نیست، بلکه پایین کشیدنِ سطحِ اعتبارِ طرفینِ مرافعه است. وگرنه شهید اعتباری الهی دارد و ما بپذیریم یا نپذیریم به قولِ مرحوم آوینی زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند. زمان ما را با خود برده است به 1393 و پای میدان امیرچخماق یزد تا دعوا کنیم و یادمان برود که شرف‌المکانِ بالمکین. شهید را هر جا دفن کنند، همان‌جاست که از شهید آبرو می‌گیرد، پس نیازی به شخم زدنِ بناهای تاریخی نیست.
ارادت به شهید گرچه این روزها دشوار شده است، اما هنوز ته‌مانده‌ای از عشق می‌طلبد. نمی‌دانم آن‌که می‌گوید من مریدِ شهید و ارداتمندِ شهیدم و حاضر می‌شود بر سرِ جنازهٔ مطهر شهید مرافعه راه بیندازد واقعاً عاشق است یا از عشق به جنون گذر کرده است؟
ما داشته‌هایمان را برای ثابت کردنِ خودمان به هم پیوند نمی‌زنیم. ما مفتخریم که روزی شهدا بر خاک‌مان قدم زده‌اند و از طرفِ دیگر، شادمانیم که در زمین‌مان میدان‌هایی چون امیرچخماق هست. بیهوده است که این دو را به‌زور بخواهیم به هم پیوند بزنیم و در گیر و دارِ این پیوند، بر سرِ جنازه مرافعه کنیم. شهید یک حقیقت است. آن‌هایی که برای اشاعهٔ حقیقت کم‌کاری کرده‌اند حالا باید کلاه‌شان را قاضی کنند که چرا به‌قولِ خودشان جامعه آن‌چنان که باید نیست. بازماندهٔ پیکرِ شهید یک بهانه است، بهانه‌ای که اگر اشاعهٔ حقیقت مکملش نباشد، گویی که نیست.
شهید جان داد برای کشورش. برای همهٔ‌ اسلامیتِ کشور، برای همهٔ داشته‌های کشور. و میدانِ امیرچخماق اگر داشتهٔ کشور نیست پس چیست؟ آیا این خود خیانت به رزمندگی و شهادت نیست؟ شاید از نظرِ مشتاقانِ مرافعه بر سرِ دفنِ پیکرهای شهدا دعوی‌ام تمسخرآمیز باشد. اما بیاییم و بیاندیشیم: ما همهٔ کشور را باید دوست بداریم. همهٔ شؤون و داشته‌های کشور را باید دوست بداریم. حذف میدان امیرچخماق از فهرستِ آثارِ جهانی یا خدشه وارد شدن به آن، قطعاً نفعی از منافعِ‌ کشور را دستخوشِ تغییر می‌کند. آیا باز هم می‌توان مدعی بود که ما کشور را دوست داریم؟ آیا شهید دوست داشت به منافعِ کشورش (منظورم نه منافعِ سیاسیِ موردِ پسند یقه‌سفیدها که منافع واقعی‌ست) لطمه وارد شود؟ حتم دارم شهید اگر بود –برای منفعتِ ایران- میدان امیرچخماق و امثالِ آن را چون ساختمان گمرکِ خرمشهر پاسداری می‌کرد.
گفته‌اند کسانی که ثبت جهانی آثار می‌کنند همان‌ها هستند که در جنگ علیه ما بودند، علیه ما قطع‌نامه صادر می‌کردند، به دشمنِ ما سلاح شیمیایی فروختند و غیره و غیره و غیره. آیا به لجِ دشمن باید به خودمان زخم بزنیم؟
شهید والاترین انسان در نظرِ من است. حس می‌کنم این مقامِ والا، این روزها مدعیانی دارد که می‌کوشند نردبانی بسازند برای خودشان. از چه؟ بگذریم….

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com