مخاطب این نوشته: علاقه‌مندان به تفکر | دهکدۀ جهانی عصرِ بی‌هویتی است. ما به پایان عصر اصالت و نجابت رسیده‌ایم. اصالت انسانی (به‌معنای اصالتِ انتخاب، اصالت هدف، اصالتِ روش، اصالتِ کنش، اصالتِ حرکت در مسیر) و نجابت (به‌معنی زیست اخلاق‌مدارانۀ فردی و اجتماعی) گوهرهایی بی‌ارج شده‌اند.

سرمایه‌داری و نیازتراشی

سرمایه‌داری به‌واسطۀ تعریفِ نیازهای نو دروازۀ بازارهای تازه را می‌گشاید. تنهایی ذاتی انسانی را با تنهایی اجتماعی پیوند می‌زند، برای انسانِ تنها شبکۀ اجتماعی می‌سازد. برای انسان تنها سکس‌افزار می‌سازد. صنعت پورن را علم می‌کند. وقتی تنوع در بازار پورن کاستی گرفت، بازارِ همجنس‌بازی را می‌سازد و از ابزارها و انجمن‌ها و سندیکاها و سخنرانی‌ها و تظاهرات و وبسایت‌ها و رسانه‌ها و فیلم‌ها و سریال‌ها و موسیقی‌هایش پول درمی‌آورد.

وقتی این تنوع هم رنگ ببازد، از توی آستینش یک شیرین‌کاری نو درمی‌آورد: قرص‌های درمان همجنس‌بازی، انجمن‌های روان‌درمانی، دوره‌های درمانی، سندیکاهای بازگشت، درام‌های جذاب.

این ویژگی ذاتی سرمایه‌داری است: تعریف و نهادینه‌کردنِ نیازهای کاذب ضدطبیعت انسانی و ارائه راهکارهای متناسب با آن. آنچه حیات این اختاپوس را بی‌زوال کرده، یک‌دست‌سازی انسان‌ها حولِ محورِ «چریدن و خوابیدن و چرخیدن» است.

سرمایه‌داری خدای ارزش‌های جامعۀ امروزی

ارزش‌های بنیادین جامعۀ امروزی چه هستند؟ در عصرِ جملۀ مضحکِ «هر کس تفکری دارد و هر عقیده و سلیقه‌ای محترم است»، انسان‌ها در دایرۀ تسلط و حکمرانی سرمایه‌داری‌اند، نه بیرون از آن. حتی این جملۀ مضحک نیز، ترفندی است برای پیش‌بُردِ امیال و انگیزه‌های سرمایه‌داری: این هیولا به بردگانی هرچه جاهل‌تر و بی‌تفکرتر و بی‌انتخاب‌تر نیازمند است.

اگر اهل تفکر و تعمق باشی، بی‌شک شهروندی هنجارشکن و عنصری نامطلوب در جهان‌شهرِ سرمایه‌داری محسوب خواهی شد. مردم موی دماغ نمی‌خواهند. قوانین با آدمی که مثلِ بقیه نیست (یعنی کُلِ حیاتش خور و خواب و شهوت نیست) مشکل دارند. چون نه می‌توانند مثلِ جانی‌ها و قاتل‌ها و راهزن‌ها در بندش کنند، نه می‌توانند هماهنگ‌نبودنش را تاب بیاورند.

اسارت روح: محصور در محدودۀ مُجاز مصرف

حقِ انتخابِ تو محدود در گزینه‌هایی عُرفی است که جهان‌شهرِ سرمایه‌داری ارائه می‌کند. «سلیقه» و «عقیده» محدود در همان چیزهایی است که او برایت ساخته: کعبه را طواف کنی یا در پراگ برای اعادۀ حقوقِ قلّابی‌ات لخت بگردی. در عینِ حال «لطفاً با هم نجنگید، هر کس سرش به کارِ خودش باشد. هر سلیقه و عقیده‌ای محترم است.» حتی اگر باطل باشد، حتی اگر اشتباه، ضدانسانی، ضدطبیعت، جاهلانه و حماقت‌بار باشد.

هرچه منجر به «مصرف» و فروش بشود خوب است؛ خواه حولۀ طواف و تسبیح چینی باشد، خواه دیلدو و ویسکی و نایکی و آدیداس و اپل و نوتلا.

هدف مهم نیست، لطفاً فلسفی نشوید، فکر نکنید: این است پیامِ سرمایه‌داری. بخر، بپوش، دوباره بخر، بخور، دوباره دوباره دوباره ولی قیدِ فکر کردن را بزن.

مرگ اصالت و نجابت: موجودات هم‌سانِ مصرف‌گرا

انسانِ امروز اگرچه پیچیدگی‌های عجیبی دارد، اما با زایل‌شدنِ اصالت و نجابتش، نرم‌نرم به جامعه‌ای از عناصر همسان بدل می‌شود. عناصری که سریال گات می‌بیند، در توییتر استفراغ‌ذهنی می‌کند، در ایران‌مال می‌چرد، از دیجی‌کالا می‌خرد.

با عناصری همسان‌شده مواجه هستیم که تجربه‌هایی کم‌وبیش یکسان دارند. این تجربه‌ها، فراتر از سطحِ حیوانیتِ آدمی نیستند. در درون، در ژرفنا، تجربه‌های عمیق و خصوصی و منحصر به‌فردی وجود ندارد یا اگر هست، به‌لطفِ هزاران محصولِ جدید، در حالِ زایل‌شدن و تحلیل‌رفتن است.

انسانِ مدرن؛ موجودی بدون آزادی

تجربه‌های زیستی عاری از متغیرهای «انتخاب‌گری»، «آزادگی»، «آزادی در گزینش»، «نفی فردی»، «تردید»، «تحقیق»، «تعمق»، «پذیرش» و «حرکتِ مستقل» شده‌اند.

چنین تجربه‌هایی در نهایت انسانی بی‌اصالت پرورش می‌دهد. انسانی که در مقامِ انتخاب، از منشورِ ناملموس و نادیدنیِ سرمایه‌داری دستور می‌گیرد نه فطرت و جانِ انسانی‌اش. در چهارچوبِ قواعدِ سرمایه‌داری برمی‌گزیند. در زمینِ سرمایه‌داری عاشق می‌شود، انتخاب می‌کند، جشن می‌گیرد، ادامه می‌دهد.

شایگان و خوش‌بینی

رامین جهانبگو از مرحوم داریوش شایگان می‌پرسد: «گمان می‌کنید فرهنگ انتقادی غربی هنوز دارای هدفی که شایستۀ این نام باشد هست؟» این پاسخِ شایگان اگرچه از روی امیدواری است، اما چندان امیدبخش نیست:

راستش را بخواهید، نمی‌دانم. اگر انسان همۀ کتاب‌های بدبینانه‌ای را که در روزگارِ ما دربارۀ پایانِ تاریخ و پایانِ آرمان‌شهر و پایانِ نمی‌دانم هر چیزِ دیگر نوشته شده باور کند، پس باید نتیجه بگیرد که ما در دورانِ غیبت کاملِ غایت‌ها زندگی می‌کنیم و در پسِ پردۀ عقلانیت منسجمی که تصور می‌رود امور انسان‌ها را حل و فصل می‌کند، جز تهیِ کاملِ وجود چیزی در کار نیست.
من خوش‌بین‌ترم: فکر می‌کنم که علی‌رغمِ نشانه‌هایی که به‌ظاهر بدبینانه‌اند بشریت در آستانۀ تجربه‌ای جدید است که به‌نظرِ من به‌سوی تلفیقِ همۀ سطوح آگاهی پیش می‌رود و آیندۀ بشر به پیروزی یا شکستِ این تجربه بستگی دارد.

زیرِ آسمان‌های جهان، گفتگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان، نشر فرزان، صفحه ۱۰۲

شایگان و واقع‌نگری

اما شایگان نیز واقع‌نگر است. درست در ادامۀ همین پرسش و پاسخ، جهانبگلو می‌پرسد: «در این صورت آیا نباید به‌قولِ امانوئل مونیه به “بازسازی رنسانس” دست زد؟» و شایگان جواب می‌دهد: [restrict paid=”true”]

رنسانس؟ نمی‌توانم حرفِ شما را قاطعانه تأیید کنم. می‌دانم که باید جداً دربارۀ ارزش‌های اخلاقی این ماشینِ تولید به پرسش بپردازیم. ماشینی که به‌تنهایی دور برداشته است و دیگر کسی جلودارش نیست. چنانکه گویی با روند تولید و بازتولیدِ خودکار و لجام‌گسیخته‌ای سر و کار داریم که به‌اراده‌ای خودکامه و مستقل از ما تبدیل شده است. گمان نمی‌کنم که دیگر کسی بتواند حلقۀ جادوییِ تولید-رشد-مصرف را در هم بشکند. این حلقه دیگر سر به فرمانِ هیچ غایتِ اخلاقی ندارد و خود به غایت تبدیل شده است. دستاورد دست‌وپاگیر و چشم‌پوشی‌ناپذیری است که کسی را یارا و جرأت آن نیست که در ضرورتش تردید کند.

خلاصه آنکه نوعی ربانیّتِ جدید، لمس‌ناپذیر و ممنوع است. فاجعه‌ای عظیم با نتایج نامتصور است که می‌تواند پوچی کامل خود را بر ما آشکار کند وگرنه چگونه می‌توان این عقل‌گسستگی حادی را که در زمانۀ ما به‌روندِ به‌ظاهر عقلانی تولید نیرو می‌رساند توضیح داد؟ تکنولوژی، تولید و مصرف به عقیدۀ من تثلیث جدید معبدنِ مدرنِ ما است.

زیرِ آسمان‌های جهان، گفتگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان، نشر فرزان، صفحه ۱۰۳

امروز اگر اصیل باشی و هر وجه از وجوه زندگی‌ات، انتخاب‌گرانه باشد، محکومی به طرد شدن یا تمسخرشدن. نجابت در جهان امروز یعنی دستاموز و مطیعِ سرمایه‌داری بودن.

اصالت بی‌خریدار و بندگی ارزشمند است

اصالت (هر آنچه هستی، هر آنچه خود حقیقتاً به آن دست یافته‌ای و شهودی و موروثی جانِ تو را شکل داده) خریدار ندارد. این جهان‌شهرِ انسان‌کُش، شهروند مطیع می‌خواهد. بردگانش هم، از آزادها می‌ترسند و با آن‌ها نمی‌آمیزند. [/restrict]

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com