تبلیغ اثر هنری استراتژی می‌خواهد. آثار هنری بی‌هویت وارد جامعه می‌شوند.

تبلیغ اثر هنری استراتژی می‌خواهد. آثار هنری بی‌هویت وارد جامعه می‌شوند.

تبلیغ اثر هنری استراتژی می‌خواهد. هنرمندان مشتری را نمی‌شناسند. مسؤولیت‌گریزانه‌ترین اظهارنظرها از سوی ما نویسنده‌ها و دیگر هنرمندان ابراز می‌شود. می‌گوییم: چرا این همه خرجِ فوتبالیست‌ها می‌کنند؟
گله‌مندیِ ما احتمالاً از کمبود نقدینگی در بازارِ فرهنگ و هنر است. خوب است کمی وجدان داشته باشیم و خودمان را تحلیل کنیم.

هنرمند مشتری را نمی‌شناسد

این یک خبرِ بدِ واقعی‌ست: بسیاری از هنرمندان از بافتِ طبیعی جامعه جدا زندگی می‌کنند. ما خودمان را «خاص» می‌دانیم و از کسادیِ بازارمان در بینِ «عوام» گله‌مندیم.
باید جهلِ خودمان را بپذیریم. نگاه از موضعِ بالا عینِ جهل است. جهلِ عمیق‌تر، دوری از ذائقۀ مخاطب است. ما اغلب فکر می‌کنیم بقیه باید مثلِ ما فکر کنند. بنابراین از شناختنِ نیازمندی‌ها و دغدغه‌های مردم کناره می‌گیریم.

بازار هنر کپی‌رایتینگ ندارد

به تبلیغاتِ پررنگ و لعابِ هنری نگاه کنید. آن‌ها فقط عکس و رنگ و اسم‌اند.

آن‌ها فقط عکس و رنگ و اسم‌اند

اگر فکر می‌کنید چون هنرمند هستید ذاتاً مهارتِ معرفی درستِ محصولِ‌تان دارید اشتباه می‌کنید. هر کاری متخصصِ خودش را دارد.
محصولاتِ ما (کتاب، فیلم، تئاتر، موسیقی و…) معمولاً بدونِ استراتژی منتشر می‌شود.
تبلیغاتِ متنی و تصویری در شبکه‌های اجتماعی یا سپردنِ کار به پروپاگاندای روزنامه‌ای و مجله‌ای شاید بتواند اثر هنری را داغ کند، اما برایش بازارِ امن نمی‌سازد. مشکل این است که صاحبانِ سرمایه آن‌ها را «ابزار» می‌بینند، در حالیکه می‌بایست نگاهی متفاوت داشته باشند. هر پدیدۀ رسانه‌ای اقتضائاتی دارد. ما باید فراتر از اقتضائاتِ ابزاری، کارکردها و تحول‌های معنایی را درک کنیم.

تبلیغ اثر هنری استراتژی می‌خواهد

به تبلیغاتِ پررنگ و لعابِ هنری نگاه کنید. آن‌ها فقط عکس و رنگ و اسم‌اند. ناشرانِ هنری اثر را مثلِ بچه‌ای بدونِ شناسنامه به جامعه می‌فرستند.
چه چیزهایی کم است؟ در یک کلام: هویت‌سازی. در جزئیات:

  • تگ‌لاین (شعاری ماندگار که در هویت‌سازی محصول نقش ایفا کند، به مخاطب اطلاعات کافی بدهد و توجهش را جلب کند)
  • مرور یا معرفی (متنی کوتاه و اثرگذار که در آن به سؤالاتِ اساسی پاسخ داده شده باشد: چیست؟ چرا باید بخرم؟ چه نیازی را رفع می‌کند؟ مزیتش نسبت به رقبا چیست؟)
  • مخاطب هدف (در اغلب آثار هنری مشخص نیست مخاطبِ هدف چه گروه/جنس/قشر سنی/تفکر است)
  • استراتژی تبلیغات (برنامۀ مدونِ تبلیغ و اطلاع‌رسانی. خیلی‌ها فکر می‌کنند با استخدامِ یک کپی‌کار و داشتنِ حسابِ کاربری توییتر و اینستاگرام و تلگرام دنیا را فتح می‌کنند.)

اثری هنری لباس نیست

به تبلیغاتِ پررنگ و لعابِ هنری نگاه کنید. آن‌ها فقط عکس و رنگ و اسم‌اند.

آن‌ها فقط عکس و رنگ و اسم‌اند

هنر مثل هندوانۀ دربسته است. اثر هنری لباس نیست که با یک نظر یا یک بار امتحان کردن، دربارۀ انتخابش مطمئن شویم. حتی بعد از انتخاب، هیچ تضمینی برای دوست‌داشته‌شدنِ اثر هنری وجود ندارد.
باید نگاه از بالا به مخاطب را کنار بگذاریم و با او، از مختصاتِ اثرمان بگوییم. این‌طوری، هم ما شانسِ بیشتری در بازار داریم، هم مشتری امکانِ انتخابِ دقیق‌تر خواهد داشت.

تبلیغ اثر هنری استراتژی می‌خواهد. بچه‌های بی‌شناسنامه، زندگی سختی دارند.

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com