دربارۀ زندگی

گذشته‌گرایی با اصالت

آیا اصالت با گذشته‌پرستی یا گذشته‌گرایی‌ست؟ و آن‌که گذشته را و همهٔ فوت شده‌ها و از دست رفته‌ها اعم از اشیا و افراد را می‌ستاید و از نادیدن‌شان حسرت می‌خورد اهلِ فضیلت است؟ نه، اینگونه فکر نمی‌کنم. آنچه را در میل به گذشته ارزش تلقی می‌کنم مربوط به اصالتِ انسانیت است. من تلفن با شماره‌گیرِ چرخشی را نه فقط از روی جذابیتِ خاطره‌بازانه یا نوستالژیکش، که به دلیلِ اثرِ وضعی‌اش بر زیستِ آدمی و پیش‌تر از آن به خاطرِ نوعِ زیست و اندیشه‌ای که آن را ساخته است می‌طلبم و می‌ستایم.
گذشته‌گرایی با اصالت در حقیقت طلب و تمنای انسانیت و فطرتی‌ست که هنوز بازیچهٔ هوس‌های مدرن نشده بود. این تمنا در تضاد و تعارض با پیشرفت‌های تکنیکی که زندگی را سهل‌تر می‌کنند نیست، بلکه نوعی پرسش‌گری است که طلبکارانه می‌خواهد بداند «دشواری چگونه پدید آمد؟» و می‌خواهد بفهمد «نیازِ امروزم حقیقی‌ست یا خیر؟».  پرسش‌گرِ گذشته‌گرا می‌خواهد یادآوری کند که زندگی بشر پیش از تکنیکی بودن عقلانی و غریزی‌ست و طبیعتاً این اهلِ فن نیستند که می‌باید آیندهٔ بشر را رقم بزنند.
زیستِ با تأمل و تأنی، زیستِ خارج از دورِ شتابِ دنیای پست‌مدرن، خود ارزشِ واقعی‌ست. زیستنی که ابزارهایش در خدمتِ زیستنِ اندیشمندانه (در سطوح مختلف) است نه شتاب‌دهنده‌ای برای مصرف‌گرایی. دنیای پست‌مدرنی که کارها را انجام می‌دهد اما به هویت و اصالت‌شان اعتقادی ندارد، معانی و کلمات را بیان می‌کند و اصالتی برای‌شان قائل نیست دنیایی نیست که بتوان به سیالیّت و دگرگونی‌هایش تکیه زد. تو وقتی با شماره‌گیرِ چرخشی تلفن شماره می‌گرفتی هنوز پیش از آغازِ یک ماجرا فرصتی برای اندیشیدن داشتی. وقتی این شتابِ برآمده از دنیای جدید نبود و وقتی ما با ازدیادِ جمعیت و کاهشِ منابعِ طبیعی خود را وادار به جعلِ طبیعیات نکرده بودیم و به جای چوبِ اصیل نئوپان و ام‌دی‌اف و اچ‌دی‌اف و به جای سوپ مخلوطی از آرد و سبزیجات و به جای رب مخلوطی از رنگ و آرد و به جای آبلیمو مخلوطی از جوهر لیمو و آب و به جای دوغ مخلوطی از آبِ پنیر و آب و به جای میوهٔ‌ رسیدهٔ فصل میوهٔ سردخانه‌ای آلوده به کودِ شیمیایی و به جای چرم پلاستیک نساخته بودیم، جریانِ دروغ‌گویی کابوس‌وارِ تاریخی را آغاز نکرده بودیم. ما بودیم و طبیعت: طبیعی‌ترین و ذاتی‌ترین و غریزی‌ترین نوعِ زیستن. قدم‌های ما در دورانِ زیستِ طبیعی قدم‌هایی برای زیستن بود و قدم‌های ما در دنیای امروز قدم‌هایی برای مصرفِ گسترده‌ترِ منابعِ شخصی و عمومی برای زنده ماندن است.
نه بازگشت به گذشته میسر است و نه حتی زیستن به شیوهٔ گذشته. مسئلهٔ مهم اینجاست که انسانِ امروز از خودراندهٔ طبیعتِ خویش است و اسبابِ زحمت و دردسرِ خود را با دستِ خود ساخته است تا دیگر طبیعی زندگی نکند. جهانِ زیستی بشرِ پست‌مدرن همچون شهری زلزله‌زده است که سیلابی هم از پسِ زلزله بر آن نازل شده تا هر چیز را از سرِ جای خود براند و بر هم بزند و در هم کند و رشتهٔ کار را بگوراند. در این حال شاید فقط امکانِ سه کار برای کسی که می‌اندیشد و نمی‌خواهد در سیالیتِ دنیای پست‌مدرن مغروقی منفعل باشد وجود داشته باشد:

  1. بازآفرینی حداقلی‌ترین موقعیت‌های با اصالتِ ممکن (و نه لزوماً با ابزارِ گذشته)
  2.  تن نسپردن به پدیده‌های نوظهور بدونِ اندیشیدن
  3. اندیشیدن به این پرسش که «آیا زیستنِ من به ابزار و رفتارِ جدید منوط است؟»
حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com