دربارۀ فرهنگ

بعد از طفل عقب‌ماندهٔ «رادیو کتاب»، دیگر زیر بار تلویزیون کتاب نرویم!

نوشتۀ 29 مرداد 13932 دیدگاه

تلویزیون کتابروزِ گذشته خبری روی خروجی خبرگزاری مهر قرار گرفت که در آن، یکی از ناشرانِ نام‌آشنا و محترمِ کشور از ضرورتِ راه‌اندازی شبکهٔ تلویزیونی کتاب گفته بود. بسیاری پیش از این دربارهٔ اهمیت تلویزیونِ کتاب حرف‌ها زده‌اند و پس از این نیز سخن‌ها خواهند گفت. کما این‌که فشارها بر سازمانِ صدا و سیما این سازمانِ فشل و بزرگ را آبستنِ فرزندی به نامِ «رادیو کتاب» کرد که این طفلِ نورس خود نیازمندِ آزمایش‌ها و بررسی‌هایی دقیق است تا بفهمیم اساساً مغزِ آن مبتلا به ناتوانی است.

  1. چرا پیشنهادِ «تلویزیونِ کتاب» این همه در میانِ اهالی فرهنگ و به‌ویژه ناشران طرفدار دارد؟
  2. نتیجهٔ راه‌اندازی رادیو کتاب چه شد؟

برای هر یک از این سؤالات پاسخ‌هایی در ذهنِ هر دلسوزِ حوزهٔ کتاب نهفته است. آن‌چه پیش از هر چیز به ذهن می‌رسد پس از این از نظرتان خواهد گذشت:
چرا پیشنهادِ «تلویزیونِ کتاب» این همه در میانِ اهالی فرهنگ و به‌ویژه ناشران طرفدار دارد؟
کتاب در کشورِ ما هم‌چون فرزندِ ناخواسته‌ای است که دست به دست می‌شود. یا اگر بخواهیم کمی بیشتر محترمش بشماریم باید گفت کتاب و کتابخوانی در ایران چون آتشی‌ست که بینِ این و آن بی‌قرار است و کسی حاضر نیست برای لحظه‌ای هزینه و زحمت و دشواری‌اش را تاب بیاورد. ناشران همواره از دولت‌ها، نهادهای فرهنگی-سیاسی موازی دولت، صدا و سیما و… انتقاد کرده‌اند و پس از این نیز بر همین منوال خواهند بود. آن‌ها از دیگران انتظار دارند کتاب‌شان را بخرند، بفروشند، تبلیغ کنند؛ پس خودشان چه کاره‌اند؟ تصور کنید ناشری که هنوز کتابش را با جلدِ مقوایِ کفش دهه هفتاد روانهٔ بازار می‌کند، چطور می‌تواند تلویزیون را به کم‌کاری یا قصور متهم کند؟
ناشری که هنوز الفبای برندسازی، توزیع، تبلیغ و رفتارِ درست با مؤلف را نمی‌داند، چطور می‌تواند مدعیِ بی‌عیبی و معصومیت باشد و نقایص را فقط متوجه دیگران بداند؟ این که می‌گویم «الفبا» یعنی ساده‌ترین چیزها. ناشری که در دههٔ 90 شمسی هنوز خیال می‌کند اگر یک کاغذِ آ4 پرینت بگیرد و تویش دربارهٔ کتابش بنویسد و برای چند نفر بفرستد یعنی تبلیغ، بهتر است پیش از هر اتهام‌زنی در رفتار و استراتژی خود (اگر دارد) تجدیدنظر کند.
ناشرانِ ما به مظلوم‌نمایی عادت دارند و از طرفِ دیگر، حتی رفتارِ درست با مؤلف و مترجمِ خود را نیاموخته‌اند یا آن‌که ترجیح می‌دهند شأنیتِ پدیدآورنده را به پای سودِ بیشتر ذبح کنند. چنین ناشری، پیش از هر چیز یک پدیدآورندهٔ مأیوس تحویل جامعه می‌دهد که این به تبعِ خود، جامعه‌ای کتابخوانِ مأیوس بار می‌آورد. جامعه‌ای که وقتی کمی به دایرهٔ خصوصی نویسنده نزدیک‌تر می‌شود، در می‌یابد که در این وادی خر داغ می‌کنند.
ناشری که همهٔ خوانندگانِ محصولش از جلدسازی یا صحافی اثر گله‌مندند اما همچنان به خاطرِ تعلقاتِ شخصی یا اصرار بر کم کردنِ هزینه بر روشِ غلطش ادامه می‌دهد، خود با دستِ خود به کشتنِ مخاطب اقدام کرده است.
ناشرانی با این طرزِ رفتار در کشورِ ما کم نیستند. و تا وضعِ نشرِ ما و فضای حاکم بر تفکرِ ناشرانِ ما چنین است، گله کردن از دیگران فایده‌ای ندارد. ناشران پیش از هر چیز باید به وظایفِ تجاری-فرهنگی خود به خوبی عمل کنند، بعد به انتقاد از دیگران بپردازند یا لـله طلب کنند.
نتیجهٔ راه‌اندازی رادیو کتاب چه شد؟
صدا و سیمایی که همواره به خاطرِ نپرداختن به موضوعِ کتاب جز در هفتهٔ کتاب و ایامِ برگزاری نمایشگاه کتاب سرزنش می‌شد، تن به راه‌اندازی رادیو کتاب داد. با بودجه‌ای کم و مهم‌تر از این: با فقرِ دانش، تعهد و تخصص. اقدامِ سازمانِ صدا و سیما صرفاً نوعی رفعِ تکلیف و شاید کاری برای راضی کردنِ عده‌ای همچون ناشران بود. این طفلِ نورس از ابتدا معلول به دنیا آمد و به جای رشدِ طبیعی، زیرِ دستگاه خوابانده شد، با محتوای تولید شدهٔ سایر شبکه‌ها تغذیه شد و طبیعی‌ست که چنین رشدی، سرانجامی نخواهد داشت. این وضع نشان می‌دهد که از پیش هیچ‌گونه سیاست‌گذاری مشخص و استراتژی برای راه‌اندازی شبکهٔ رادیویی کتاب وجود نداشته است و بعید می‌دانم هنوز هم وجود داشته باشد.
از طرفِ دیگر، سازمانِ صدا و سیما هم چندان در این فقدانِ تخصص و تعهد به کتاب یکه‌تاز نیست. از خودِ ناشران که بگذریم، دیگر مسئولانِ فرهنگی در طولِ سالیانِ اخیر چندان به روزآمدی خود در این حوزه اهتمام نداشته‌اند. اگر داشتند، ما امروز برای رادیو کتاب از سایرِ شبکه‌ها برنامه کپی نمی‌کردیم. اگر دانش و تخصص وجود داشت، جامعهٔ ما به رشدی می‌رسید که همواره برگی تازه برای رو کردن در حوزهٔ تبلیغ و ترویج مطالعه داشته باشد. برنامهٔ نو، برنامهٔ اثرگذار، برنامه‌ای که از سرِ بی‌اعتقادی و رفعِ تکلیف نباشد، فقط با دانش و جدیت به عمل می‌آید.
به طورِ کلی باید گفت جامعهٔ فرهنگی ما هنوز پتانسیل و استعدادِ داشتنِ شبکهٔ تلویزیونی کتاب را ندارد؛ چون حرفِ تازه‌ای و شیوهٔ تازه‌ای برای بیانِ حرفِ تازه‌اش ندارد. این جامعه همان رادیو کتاب هم از سرش زیاد است. رادیو کتابی که اول راه افتاد، بعداً خواستند برایش برنامه بسازند!
جامعهٔ فرهنگی ما پیش از هر چیز باید خود به بلوغ در حوزهٔ کتاب برسد، بعد خود به خود این بلوغ زایندهٔ رسانه‌های کتاب خواهد شد.
منبع: خبرگزاری مهر

حسام الدین مطهری

حسام الدین مطهری

داستان‌نویسم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور. این روزها برای امرار معاش به حرفۀ تجربه‌نویسی (UX Writing) و تبلیغ‌نویسی (Copywriting) مشغولم.

2 دیدگاه

نظر شما چیست؟

حسام‌الدین مطهری

من داستان‌نویس و کپی‌رایتر هستم. دربارۀ انسان می‌نویسم و قصه می‌بافم. این کار برایم نوعی جستجوگری است: جستجوی نور.

تماس:

ایران، تهران
صندوق پستی: ۴۳۷-۱۳۱۴۵
hesam@hmotahari.com